۷ کاری که افرادِ دارای هوش عاطفی (هیجانی)، انجام نمیدهند

مدیر رستورانی که با متانت و تواضع با مشتری ای که با صدای بلند در حال شکایت کردن است، صحبت می کند. دوستی که همیشه دارای قضاوت صحیح است و در زمان های مورد نیاز ،اورا صدا میزنید. ناجی خونسرد و دلسوزی که به قربانیان بعد از یک حادثه، کمک میکند. شریکی که به ندرت عصبانی می شود، به آسانی میبخشد وبرای رفتارهای خود توضیح دارد . مدیرعامل موفقی که با حفظ آرامش ، اعتماد و خونسردی، بین حرفه، مسئولیت های خانوادگی، سرگرمی های شخصی خویش توازن برقرار میکند.

این افراد دارای چه ویژگی ای هستند؟

در دوکلمه، این افراد دارای هوش عاطفی ( هوش احساسی) هستند.شاخص نسبتا جدیدی که امروزه در مبحث روانشناسی و فرهنگ پاپ ، مورد استفاده قرار میگیرد، هوش عاطفی یا همان EQ  می باشد. بر طبق روانشناسی جدید ، مهمترین قسمت برای آموزش سلامت ذهنی و اطلاعات، هوش هیجانی میباشد که به عنوان توانمندی ومیزان استعدادِ شناسایی و مدیریت احساسات خویش و دیگران ، تعریف می گردد. این احساس شامل سه مهارت اولیه می باشد: توانایی تحلیل احساسات درونی و احساسات افراد پیرامون خویشتن، استعداد بکارگیری احساسات در حین انجام وظایف و میزان سهولت در کنترل احساسات( چه در زمان قبل از کنترل خارج شدن و یا داشتن توانایی شاد کردن شخص مقابل، خونسرد بودن و کنترل مناسب موقعیت).

افزایش میزان موفقیت، در افراد دارای هوش عاطفی به اثبات رسیده است.آنها چه در محیطی اجتماعی و چه در محیطی حرفه ای باشند ، رشد خواهند کرد. مطالعات نشان میدهد که این افراد دارای استرس و نگرانی کمتری هستند. زندگی شخصی آنها مانند یک قطار شکسته نیست چرا که این افراد ، با قدرت تفکر خود زندگی کرده و دارای تصمیماتی سنجیده و معقول هستند. این افراد از دیگران برتر بوده، در کار خود موفقتر و در ارتباطات خود خوشحال تر هستند.و به طور قابل ملاحظه ای برای کسب نتایج مثبت در هر زمینه ای در زندگی ، با تلاش زیاد کار میکنند. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که این افراد چه کاری را انجام نمیدهند؟

• یکی از نشانه های هوش هیجانی( عاطفی) همدردی است. و افراد دارای هوش عاطفی زیاد ، این برخورد را با تمام کسانی که مواجه می شوند ، به کار میگیرند.اما تفاوت فاحشی بین برقراری حس همدردی و دلسوزی نسبت به یک دوست یا شخص مورد علاقه و اجازه خشمگین شدن، تسلط پیدا کردن و یا تاثیر قرار دادن زندگی خویش، به فردی دیگر وجود دارد.
  به همکارتان فکر کنید که از رفتن به مرخصی همکار دیگر خود خشمگین است یا به دختر عمویتان که بدون توجه به مسائل خود، هدفمندانه به دنبال مشکلات دیگران است و در نتیجه مشکلات خویش را فراموش میکند. عادتی ذاتی که به نظر میرسد شخص نمیتواند بر روی مسائل زندگی خویش تمرکز کند.از طرف دیگر،  افراد دارای هوش عاطفی بالا، به دقت گوش میدهند، آرامش دارند، عشق می ورزند، پیشنهادات موثق و اندیشمندانه میدهند و به دیگران کمک میکنند. اما اجازه نمیدهند که دیگران با قوانین خویش بر زندگی آنان ، حکمرانی کنند.شکایت نمی کنند

شکایت و غرغر از دو حالت ناشی می شود:

یکی اینکه ما قربانی هستیم و دیگری اینکه راه حلی برای مشکلات ما وجود ندارد. فردِ دارای هوش عاطفی ، به ندرت احساس قربانی بودن میکند و همیشه می داند که راه حل مشکلات را در اختیار دارد. به جای سرزنش دیگران، این افراد سعی می کنند که مفهوم وضعیت های دشوار را به خوبی درک کنند. همچنیین میدانند که شکایت کردن، واکنش های هیجانی افراد پیرامون آنان را تحت تاثیر قرار می دهد. بجای افسوس خوردن برای روابط بی سرانجام یا ناامید کننده، راههای موثری ار قبیل: رفتن به کلاس یوگا، مراقبه در پارک و یا نوشتن احساسات خویش بر روی کاغذ را بکار می برند.

• همیشه لزوما به خود و دیگران ” بله” نمی گویند

کنترل خویشتن و داشتن اعتقادی راسخ، همانند همدردی ، یکی دیگر از خصوصیات افراد داراری هوش عاطفی است. افراد دارای هوش عاطفی به خوبی بر این امر واقف هستند که نوشیدن لیوان دوم مشروب باعث تاثیرای منفی در صبح روز بعد خواهد شد.و میدانند که تکرار در پذیرش ملاقات های اخر هفته منجر به کاهش عملکرد و بازدهی شان در خصوص تعهداتشان می باشد. آنها در مورد تصمیمات خویش قاطع هستند و به راحتی این جمله را بر زبان نمی آورند: ” نمیدانم ، شاید” ، یا ”   شاید امروز به باشگاه نروم” . که این امر علاوه بر اینکه مقداری تردیدو شک را به همراه دارد، باعث تشدید نگرانی و استرس خواهد شد.

• بدگویی نمیکنند

افراد احساسی و با نمک، از بدگویی کردن اجتناب کرده و به رویای خود می اندیشند. آنها به این امر واقف هستند که حضور در گفتگوهای بی اساس و نیز بدگویی ها، باعث شرمنده شدن دیگران در خصوص اشتباهاتشان خواهد شد. این افراد به خوبی میدانند که تمامی افراد بشر به یک اندازه شایستگی دارند و شکست ها و اشتباهات در زندگی، انسانها را به سمت پیشرفت هدایت میکند.

• برای خوشحالی و اطمینان ، منتظر دیگران نیستند

افراد دارای هوش عاطفی، در تمام جنبه های زندگی خویش دارای حس بی نیازی هستند که دربرگیرنده رضایت و آرامش ذهنی آنان است. آنها یاد گرفته اند که تکیه بر افراد دیگر برای کسب خوشحالی، و یا احساس ارزشمندی، آنها را در معرض خطر ناامیدی قرار میدهد. آنها کنترل احساسات خویش را بدست میگیرند و سرگرمی هایی را که باعث رضایت و خشنودیشان میشوند را انتخاب می کنند. برای اهدافی که باعث میشود احساس ارزشمندی در آنها زیاد شوند، تلاش میکنند و به دنبال عشق و پذیرش هستند.

• آنها در گفتگوهای منفی شرکت نمی کنند

با اینکه بسیاری از ما انسانها در برابر بیان جملات خوش بینانه و مثبت که با کلمه ” من ” آغاز می شوند مقاومت میکنیم( از قبیل: من جذاب نیستم – باید آن کار را بهتر انجام میدادم – من رقت انگیزم)،افراد دارای هوش عاطفی ، افکاری که منجر به عیبجویی و شکایت می شوند را قبل از اینکه طبق آن ضرب المثل معروف، در سوراخ موش گیر بیفتند، تحت کنترل خویشتن قرار میدهند.

بجای آن بر حقایق تمرکز میکنند تا به نتیجه برسند. برای بعضی از این افراد، این موضوع با تفکر و نگریستن اجملی بر روی تجربیات و دستاوردهای کسب شده در سوابق کاریشان اتفاق می افتد، برای بعضی دیگر، داشتن خانه ای تمیز، مرتب و سازمان یافته و یا تحلیل درونی آنچه که به درستی انجام داده اند. افراد دارای هوش عاطفی بالا، افکار منفی را به عنوان صداهای درونی مخربی می شناسند که در زمان سکوت ، به سراغ ذهنشان می روند.

• آنها در گذشته متوقف نمی شوند

کسانی که در گذشته زندگی میکنند از ناراحتی هایی از قبیل،شکایت کردن، افسوس نسبت به گذشته ، نوستالژی، بیقراری و بیم و هراس رنج می برند. افراد دارای هوش عاطفی به گذشته خود افتخار میکنند – کسانی را که دوستشان داشته اند ، اشتباهاتی که مرتکب شده اند ، فرصت هایی را که استفاده نکرده اند- اما به خوبی از اهمیت زندگی در زمان حال و اکنون ، آگاه هستند. با درس گرفتن از گذشته( بجای ماندن در آن)، افراد دارای هوش عاطفی، بدون از بین بردن توانایی خویش در بهبود و با تحت کنترل در آرودن سه احساس ضرروی(خود رضایتی- امیدواری و سپاسگذاری) در زمان حال زندگی میکنند.