چون میزان اثر گذاری ، معیارحیاتی من است ،ازصحبت کردن با طرفدارن مجله ساکسس در صفحه ی فیسبوک ام لذت می برم .یک روزیکنفر این نظررا نوشته بود:
شما الهام بخش من شده اید تا بیشتربخوانم.امسال هدف ام این است که۳۲ کتاب بخوانم.
البته من از این که به شخصی کمک کرده ام خوشحال ام و مشخص است که آ نهاهم باهدف انتخابی شان حال میکنند…ولی چیزی درمورد این نظربود که به دل ام ننشست.فوری جواب دادم:
به نظرم اگریک کتاب عالی را۳۲باربخوانی بهتراست.
خواندن۳۲کتاب یعنی شمامطالعه ی زیادی دارید که خیلی ازتلویزون دید ن وکارهایی ازاین دست بهتر است،ولی آ یا معنی اش این است که به آنها عمل می کنید؟ حدس من این است که جواب تان منفی است.اگردنبال ارتقای خودتان هستید ، که همه ماهه ستیم،فقط خواندن تعداد زیادی کتاب درمورد پیشرفت کافی نیست. برای پیشرفت و ارتقای واقعی باید زمان ، مقاومت وتمرین خود خواسته ای را بگذارید روی تعداد کمی فعالیت.
این نظر که ازطرف شخصی خوش نیت واحتمالاموفق گذاشته شده بود،نشان دهنده ی مساله ای حیاتی درمورد قطار وحشت کا رافرینی ست.شما فقط بایاد گرفتن موفق نمی شوید.باید مطالعه کنید ، بعد، عمل کنید، باید کم تریاد بگیرتم وبیش ترعمل کنیم.
مساله ، چیزهایی نیست که یاد می گیرید یا می دانید ،این است که باچیز هایی که یاد گرفته اید ومی دانید ، چه کار می کنید ؟
واقعا”لازم است کتاب دیگری درمورد کاهش وزن بخوانید؟ همین الان می دانیدکه چه طوربایداین کاررابکنید. به سیمناردیگری احتیاج دارید؟یک برنامه ی صوتی دیگر؟قدرت نیست. این یک رازاست.این دانش بالقوه است، ولی قدرت نیست.مساله چیزهایی نیست که یاد می گیرید یا می دانید،این استکه با چیزهایی که یاد گرفته اید ومی دانید ،چه کارمی کنید.بین یادگیری وپیشرفت فرق قابل توجهی هست واین فرق ، همان دست به کار شدن وبه وجودآورددن نتایج ی قابل اندازه گری ست.
تاحالا در سمیناری بوده اید،به برنامه ای صوتی گوش داده ایدیاکتابی خوانده ایدکه وعده داده باشددر ۹۰ روزیاکمترزندگی تان راتغییر می دهد؟واین اتفاق نیفتاده باشد؟بله،میدانم.من هم همینطور.دوست داریم بگوییم اوه.!ان کتاب،سی دی،برنامه یاسمینارموثرنبود.خیر،قرارنیست آنها موثرباشند، شماکاری نکرده اید.
وقتی بحث پیشرفت تان میشود،بایدهمان اندازه متمرکز وخودخواسته عمل کنیدکه درطول این فصل بوده اید. درچارچوب اساسی برای پیشرفتی قابل توجه ودنباله دارآمده است.
قدم اول:شناسایی
نمی توانیددرهمه ی مسایل پیشرفت کنید.دراین صورت هیچ پیشرفتی نخواهید کرد .باید حیطه یپیشرفت متمرکزخودت انرامحدودکنید .بهترین راه برای انجام دادن اش چیست؟روی بهبودآن مهارت هایی تمرکزکنید که برای رسیدن به آن سه هدف بزرگ حیاتی هستند.
همانطورکه سه هدف بزرگ درطول سالها تغییرکرده اند،مهارتهای مدنظربرای ارتقای دادن عوض شده اند .وقتی درزمینه ی املاک ومستغلات کارمی کردم، هنرفروش حضوری رایاد گرفتم وقتی به شکل مرتب شروع کردم به سخنرانی جلوی مردم،کاملاروی بهتر شدن مهارت های ارائه ام تمرکزکردم.رهبری ، نوشتارمتقاعد کننده ،مهارت های مدیریت زمان… هرسه ماه تصمیم می گرفتم که برای رسیدن به آن سه هدف بزرگ ام، بیش تربه چه مهارت هایی نیازدارم وبعد،برای یادگیری شان پاپیش می گذاشتم.در هرموضوع پنج کتاب برتر وسه برنامه ی صوتی یاویدئویی برتررامی خریدم وبرای یک سیمنارمتمرکزروی آن موضوع ثبت نام میکردم.بعد، آن سه ماهه رابه مطالعه، تمرین وپیگیری پیشرفت ام درآن مهارت حیاتی می گذراندم.
قدم دوم:سرمایه گذاری
برایان تریسی وقتی هجده ساله بودم به من گفت هریک دلاری که برای پیشرفت شخصی ام سرمایه گذاری کنم، به سی دلارتبدیل خواهدشد.
این ایده روی ام اثرگذاشت.آن سال ۱۵۰ هزار دلار در آورده بودم ، و ۱۵ هزار دلارش رابرای پیشرفت شخصی ام سرما یه گذاری کردم. سال بعد رشد خیلی زیادی داشتم و از آن به بعد،توصیه اش را آ ویزه ی گوش ام کردم . وفقط من نبودم.بزرگ ترین ورزشکارهای دنیا گران ترین مربی ها و مشاوران را استخدام می کنند. بزرگ ترین شرکتها هم همین طور .مدیران عامل و آدم های مشهور هم همین کاررا می کنند. دلیل اش چیست ؟ این است که می دانند سرمایه گذاری شخصی برای خودشان باعث شده به جایگاه فعلی شان برسند و می دانند برای رشد و باقی ماندن در اوج باید این روند را ادامه دهند . همان طور که جیم ران ، مشاورم ، همیشه می گفت : اگر می خواهی بیش تر داشته باشی ، باید بیش تر شوی . بایدبرای رسیدن به اهداف ات پیشرفت کنی.
قبل از ان که در برنامه ی بازنشستگی ۴۰۱ عضو شوید ، قبل از آن که برای شروع کسب و کار ی جدید سرما یه گذاری کنید ، قبل از آن که وارد بازار بورس شوید ، روی خودتان سرما یه گذاری کنید. واقعا در کدام بازار می توایند آن سه هزار در صد سودی راکه برایان تریسی از آن حرف می زد، به دست آورید؟ در بازار بورس هم نمی توایند . روی خودتان شرط ببندید و این جوری بیشترین سود را به دست آورید .
قدم سوم : بشور و بپوش
من واقعا به پیدا کردن شخص یا چیزی اعتقاد دارم که برای تان کار ساز باشد و در آن موضوع عمیق شوید.اسم این راتمرین گذاشته ام:>>بشور و بپوش <<به نظرم بهتراست که منبع ،وسیله یا رهبری برای یاد گیری وپیشرفت پیداکنید کهبا شما هماهنگ باشد.کسی که دوست اش دارید و از نظر فلسفی بااوهمسو هستید،بعد، بارها وبارها >> بشور و بپوش <<را با او تمرین کنید.یعنی هرباراز نو باز ازآن استفاده کنید.من شش بار به برنامه ی >>هفته ی رهبری << جیم ران رفتم . مردم فکرمی کردند دیوانه ام . می گفتند >> ولی تو که قبلا به آن برنامه رفته ای. همه میان جا حرف ها راشنیده ای . قضیه چیست تنبل خان ؟ >> درست است جیم درآن شش دفعه، دقیقاهمان سخرانی را ارائه می داد ، همان داستان ها و همان لطیفه هارا تعریف می کرد.ولی به طرز مرموزی هر سری موضوع جدیدی یاد می گرفتم و این مساله به این خاطربود که من آدم متفاوتی بودم.هربار با مسائل جدیدی کلنجار می رفتم وهرباردر سطح جدیدی از رشد شخصی ام بودم . شرکت کردن در یک کارگاه آموزشی که از قبل می دانستم عالی ست و توسط کسی اداره می شد که برای اش احترام قائل بودم و ازنظر فلسفی بااو در یک راستا بودم برای من خیلی بهتر از آن بود که در شش سمینار مختلف شرکت کنم. آن سمینار های جدید ، بیشترازآن که درک ام از اصول موفقیتی راکه می دانستم بیشتر کنند ، باعث سر در گمی ذهنی ام می شدند .
به آدم هایی برخورده ام که چاه های زیادی حفر می کنند ، ولی هیچ وقت به نفت نمی رسند.درعوض ، وقتی چاهی راپیداکنید که نفت داشته باشد، به حفر کردن ادامه دهید،عمیقترشوید .هر چه راکه دارد خالی کنید.بعد ، پاک کنید وتکرارکنید.در نهایت باید بگویم اصول ا ولیه ی موفقیت،ساده وراحت هستند . وادارکردن خودبه انجام شان بخش دشوارقضیه است.با گیج کردن خودتان بانظرات دل خواه وایده های متناقض دشوارترش نکنید.
دیوانگان ثروت ساز – دارن هاردی
