یک روزتابستان داستان پیرمردی راشنیدم که درحین آموزش،درگورستان قدم می زد.پیر مرد گفت: بزرگ ترین کارافرین دنیادراین گورستان دفن شده است.میتوانی حدس بزنی کدام قبراست؟<<
کاراموزجوان بعد ازچرخ زدن کوتاهی،بزرگترین سنگ قبر راپیداکرد وبا اشاره به ان گفت:>>باید این باشد ،نه؟<<پیرگفت :همان است که روی اش ایستاده ای<<
کار اموز جوان زیرپاها ی اش رانگاه کرد.به سختی می شد سنگ قبررا دید ونوشته ی روی اش راخواند.
پیرگفت: >> اودرحالی زندگی کرد و از دنیارفتکه هرسال بیش از ۳۰هزار دلار درنیاورد. هیچ وقت جرات کارافرین شدن نداشت ، ولی اگرباترس های اش روبه رو می شد، به بزرگترین کار افرین تبدیل م یشد.>>
اغلب مردم باتوانی که به انها اعطاشده است ،درزندگیشان استفاده نمی کنند .نتایج ی که به دست می اورند ونوعی اززندگی که تجربه می کنند ، فقط بخش کوچکی ازان چیزی ست که از دست شان بر می اید . چرا؟ چی مانع مان می شود؟
فقط یک چیز:ترس
ترس میتواند توان مان راخفه کند ، نگذارد بروزپیداکند یادرنطفه ازبین ببرد.اغلب آن هایی که هیچوقت سوارقطاروحشت کارافرینی نمی شوند ، به این خاطرمقاومت می کنند که باورشان شد ه کار افرین ها ادمهایی نترس ،شجاع وریسک پذیرهستند وهیچ وقت به چیزی شک نمی کنند. این واقعیت ندارد.
هر کارافرین بزرگی باترس کارش را شروع می کند. همه .ریچارد برانسون باترس شروع کرد.بیل گیتس هم.همه ی اشخاص به نظرقهرمانی که روی جلد مجله ی ساکسس امده اند،همینطوربوده اند . صد درصد ان ادم هابا ترس کارشان را شروع کرده اند.شجاعت ، نبودترس نیست .احساس کردن ترس است وبا این حال،ادامه دادن.همانطورکه نلسون ماندلامی گوید:>>یاد گرفته ام شجاعت به معنی نبود ترس نیست، بلکه غلبه برآن است .شجاع کسی نیست که احساس ترس نکند، شخصی ست که بران غلبه میکند <<
کا رافرینانی که موفق می شوند آدم های شجاعی هستند .نه به خاطراین که ترسی نداشته اند ، به این دلیل که پا جفت اماده اند باترس روبه رو شوند.<<
خب شما چه طوراین کار می کنید؟این کار بااین قضیه شروع می شود که چیزی راکه واقعاموقع ترس اتفاق می افت ،درک کنید.
دیوانگان ثروت ساز – دارن هاردی