راه هایی برای ارتباطات اجتماعی قوی تر

19 مارس 2017 یک دیدگاه

مترجم و نویسنده مقالات آموزشی کارنیل

الآن که دارم این مقاله را می نویسم در یک مکان دنج در اکوادور، در یک هوای ابری با رنگین کمانی زیبا نشسته ام و دور و برم پرندگان و موجودات استوایی و سر و صدایشان، سبزه و گیاهان انبوه و چند نفر از مهربان‌ترین و خونگرم ترین انسان هایی که می شناسم قرار دارند.

قبل از اینکه به اینجا بیایم، برای ملاقات با این افراد کمی نگران بودم، نگران اینکه درباره ی من چه فکر می‌کنند، نگران اینکه نکند در صحبت کردن با آنها ناشی به نظر برسم، یا اینکه نتوانم با آنها جور شوم. این نگرانی باعث شده بود که نخواهم به اینجا بیایم. که اگر نمی آمدم واقعا اشتباه بزرگی بود.

من متوجه شدم که دارم در ذهنم داستان هایی از خودم را مرور می کنم، داستان هایی درباره ی اینکه چقدر با صحبت در جمع و ملاقات با افراد جدید مسئله دارم، درباره ی اینکه چقدر برای اینکه دوستم داشته باشند، بی‌کفایت هستم. این داستان ها به من کمکی نمی‌کرد و داشت جلوی مرا برای انجام یک کار فوق العاده می‌گرفت. بنابراین از خودم پرسیدم که آیا این داستان ها واقعیت دارند؟ و جوابم این بود: “نمی دانم”

تصمیم گرفتم به این “نمی دانم” به شیوه ی متفاوتی نگاه کنم و به جای آن به خودم گفتم: “نمی دانم، ولی دوست دارم در مورد آن بیشتر بدانم.”

این جواب به من کمک کرد و من سوار هواپیما شدم و به اینجا آمدم. مجبور بودم با یک گروه ۲۴ نفری که هیچکدام شان را نمی شناختم ملاقات کنم. من می توانستم آنها را مثل ۲۴ نفر ببینم که قرار است مرا قضاوت کنند….یا آنها را مثل یک انسان ببینم، انسانی که آرزو دارد و برای آن مبارزه می کند، که احساساتی مانند محبت، عجز و عصبانیت در درونش دارد، کسی که می خواهد انسان بهتری شود یا از خودش نا امید است که انسان بهتری نشده، کسی که می خواهد در جهان تغییر و تفاوتی ایجاد کند و از اینکه مدام امروز و فردا می کند احساس گناه می کند، کسی که زیبا است ولی خودش را قضاوت می کند، کسی که از جنبه های بسیار زیادی، با من متفاوت است ولی مانند خودم، در اعماق وجودش قلب ظریفش با قدرت و ظرافت می تپد.

من با آنها ملاقات کردم و لبخند زدم. احساس کردم که آن حس نگرانی دوباره دارد ظاهر می شود، ولی با کنجکاوی به سمت آنها برگشتم. حس کردم که دلم می خواهد فرار کنم و تنها و در آسایش باشم، ولی سعی کردم که آرمان‌ها و آرزوها و درگیری های درونی‌شان را پیدا کنم.

من قلبم را به روی آنها باز کردم، و آنها با مهر و محبت وارد آن شدند و مرا تغییر دادند. و کاری کردند که تلاشم برای غلبه بر ترس و اضطرابم هزاران هزار برابر ارزشش را داشته باشد. ترس و اضطرابم از مورد قضاوت قرار گرفتن و شکست خوردن و….

ارتباطات انسانی در این عصر ارتباطات زیاد رایج نیست. ما آدم های زیادی را می بینیم و با آنها ملاقات داریم ولی همیشه در پیله ی خودمان قایم می شویم و متوجه میل درونی مان برای برقراری ارتباط با دیگران نیستیم.

ارتباط برقرار کردن سخت است، چون عقاید فرهنگی برخی مواقع دست و پاگیر می شوند. مجبوریم راجع به آب و هوا و ورزش و اخبار صحبت کنیم، ولی در مورد کشمکش ها و منازعات درونی خودمان صحبتی نکنیم. مجبوریم درباره ی چیزهای بامزه و خنده دار و باحال حرف بزنیم ولی از امید و آرزوهای بزرگ مان برای زندگی، یا انسانی که دوست داریم در آینده بشویم، حرفی نزنیم.

این سخت است، ولی ارتباطات انسانی یکی از قوی ترین قدرت هایی است که در اختیار ماست. خودمان نمی‌دانیم، ولی ما عمیقا به این ارتباطات تمایل داریم. یک ارتباط انسانی و اجتماعی واقعی، روحتان را تغذیه می‌کند و تغییرتان می دهد.

پس چگونه وقتی این ارتباطات به نظر سخت می رسند، ارتباط برقرار کنیم؟ این ایده ها را بخوانید:

  • در جمع انسان هایی که علایقتان مشترک است قرار بگیرید.

جایی که هم اکنون هستم پر از آدم هایی ست که در تلاشند زندگی شان را تغییر دهند و به تفکر علاقه مندند. بودن در کنار چنین افرادی موقعیتی کمیاب است ولی همه ی ما با میل و علاقه ی خودمان به اینجا آمده ایم. گروهی مانند این گروه پیدا کنید (در کنفرانس ها و سخنرانی ها، ملاقات های گروهی، باشگاه ورزشی، گردهمایی ها و نمایشگاه های مختلف مانند تکنولوژی). به دنبال ایده های جدید بگردید و حداقل در یکی از این ملاقات ها شرکت کنید.

  • بر ترس و مقاومت تان غلبه کنید.

من همیشه برای ملاقات با دیگران جلوی خودم مقاومت می کنم، و این مقاومت زمانی که بخواهم چیزی را ارائه و توضیح دهم یا با افراد غریبه ملاقات کنم، بیشتر می شود.

این مقاومت می تواند ما را برای همیشه در حاشیه ی امن مان نگه دارد. نگذارید که این کار را بکند. مزایای ارتباطات، به ایستادن و شکست دادن این مقاومت می ارزد.

  • لبخند بزنید و کنجکاو باشید.

وقتی با غریبه ها روبرو می شوید، با روی باز آنها را بپذیرید. لبخند بزنید و از آنها در مورد خودشان بپرسید، سعی کنید که درباره ی آنها بیشتر بدانید. مردم معمولا برای یک شنونده ی خوب ارزش قائلند. سؤال کردن می‌تواند شروع خوبی برای یک مکالمه و تداوم آن باشد.

  • احساسات تان را در صورت امکان به اشتراک بگذارید.

در حالی که گوش دادن بهتر از صحبت کردن است، من متوجه این نکته شده ام که وقتی احساساتم مانند ترس، ناراحتی و…را نشان می دهم مردم نیز واکنش نشان می دهند و همین کار را می کنند. این زمانی است که یک رابطه‌ی حقیقی شکل می گیرد. دانستن این که چه زمانی و چقدر احساس‌تان را نشان دهید نیاز به کمی مهارت دارد. منظور این نیست که از لحظه ی ملاقات راز هایتان را در میان بگذارید، ولی می توانید کم کم شروع کنید، و طرف مقابل تان نیز همین کار را انجام می دهد. بعضی از افراد با این قضیه راحت نیستند، پس انتظار نداشته باشید که هر کسی این کار را انجام دهد و به او اصرار نکنید ولی سعی کنید خودتان این اصل را انجام دهید.

  • قلبتان را به روی دیگران باز کنید.

کسانی که روبروی شما هستند هم انسان اند، آنها هم مانند شما امید، آرزو، درد و احساس دارند. قلبتان را به روی آنها باز کنید و خود واقعی آنها را ببینید و برای آنها ارزشش قائل شوید. خودتان باشید و بدانید که شما لایق محبت دیگران هستید. پذیرای آنها باشید.

  • به صورت گروهی و فردی ارتباط برقرار کنید.

اگر در یک کنفرانس یا گروه های بیش از بیست نفر هستید، سخت می توان ارتباط برقرار کرد. من خودم ارتباط های فردی را ترجیح می دهم، بنابراین سعی می کنم در این گروه ها اگر طرف مقابلم تمایل داشت یک صحبت دو نفره را آغاز کنم و بیشتر او را بشناسم. من هم چنین گروه های کوچک را دوست دارم، گروه هایی بین سه تا شش نفر، و فکر می کنم که این نوع مکالمه ها یک تجربه ی بی نظیر و مفرح خواهد بود.

  • گوشی تان را کنار بگذارید.

این روزها خیلی از ما وقتی در مکان های عمومی شلوغ هستیم، گوشی مان را درآورده و از آن استفاده می‌کنیم. ولی وقتی به جایی (مانند کنفرانس) که تعداد زیادی افراد در آن وجود دارد میرویم، ساکت ماندن و غرق گوشی شدن اشتباه بزرگی ست. به جای آن، در بحث مشارکت کنید، حتی اگر احساس ناخوشایند و ناشی بودن به شما دست بدهد. من ترجیح می دهم با یک سوال ساده یا یک جک کوتاه شروع کنم تا یخ جمع بشکند.

  • تمرین باعث می شود در هر کاری بهتر شوید.

مطمئنا من بهترین سخنران دنیا نیستم، و یا کسی که در جمع برای صحبت کردن راحت‌تر از بقیه باشد. هرچند بهتر از گذشته ام شده ام، چون طی دهه های اخیر یا بیشتر برای پیشرفت در این زمینه تمرین کرده ام. با این حال راه طولانی ای برای رفتن دارم. ولی مشاهده ی مسیر پیشرفتی که داشته ام فوق العاده است و هرچه بیشتر این تمرینات را انجام می دهم، نگرانی ام کمتر می شود.

  • از یکدیگر برای شناخت بیشتر خودتان استفاده کنید.

اگر می توانید مکالمه های فردی خوبی داشته باشید، یا مکالمه های کوچک گروهی، یکدیگر را برای شناخت بیشتر آرزو ها و هدف های زندگی تان به چالش بکشید. معمولا در این صحبت های خودمانی، شناخت بیشتری به دست خواهید آورد.

  • یکدیگر را حمایت کنید.

من معمولا به افرادی که می گویند در انجام یک عادت و یا حل کردن چیزی مسئله دارند کمک می کنم. یا اگر هر دویمان با چیزی یا مسئله ای درگیری داریم، ممکن است بتوانیم از تلاشِ یکدیگر حمایت کنیم و در آینده ای نزدیک بر آن مسئله فائق آییم.

  • با یکدیگر در تماس باشید.

اگر یک ارتباط انسانی و اجتماعی واقعی برقرار کردید، راهی برای ادامه دادن صحبت پیدا کنید، و حتی اگر امکانش وجود دارد دوباره ملاقات کنید و اگر امکانش وجود ندارد از راه های ارتباطی مانند شبکه های اجتماعی یکدیگر باخبر شوید (مثل اسکایپ، تا بتوانید رو در رو با هم صحبت کنید).

من ادعا نمی کنم که جواب همه ی سوال ها را دارم، یا اینکه حرفه ای هستم. من هنوز هم در هنگام شروع صحبت نگران و مضطرب می شوم.  ولی این ایده ها به من کمک کرده است و امیدوارم به شما هم کمک کند. چون برقراری ارتباطات ساده با انسان هایی فوق العاده، زندگی مرا تغییر داده، و مهر و محبتی که از این ارتباطات گرفتم، تمام وجود مرا فرا گرفته است.

 

ارسال این مطلب به تلگرام

telegram
برچسب ها :

  • گیسو

    سلام به نظرم داشتن روابط اجتماعی با همه آدما خیلی هم خوبه…اما لزومی نداره با صد درصد ادما ارتباط داشته باشیم