ناراحتی و غمگینی مفهوم واضحی نیست. خیلی از مواقع مردم شاد نیستند. آیا این ناراحتی انتخاب خودشان است یا شرایط زندگی خارج از کنترل آنهاست؟ افسردگی و بیماری های روحی-روانی بیماریهایی هستند که نباید دست کم گرفته شوند، ولی عوامل ناراحت کننده ی دیگری هم وجود دارند که تحت کنترل شما هستند. در اینجا پنجاه دلیل که می تواند باعث ناراحت یتان شود و راهکارهایی برای حل آنها را آورده ایم.
-
نگران هستید
“من اکنون پیر و سالخوردهام و از مسائل و مشکلات زیادی آگاهم ولی بیشترِ آنها هیچ وقت برایم اتفاق نیفتادهاند.” مارک تواین
نگرانی باعث آشفتگیتان می شود. نگرانی مانند یک صندلی گهواره ای، است که با بی تابی جلو و عقب می رود ولی به هیچ جا نمی رود. نگرانی مانع اقدام و عمل می شود، شما را میخکوب میکند و قدرت تفکر صحیح برای جلوگیری از وقوع اتفاقات منفی را از شما می گیرد. بهتر است انرژیتان را صرف تغییر چیزهایی که تحت کنترلتان است، بکنید و بقیه ی چیزها را رها کنید. نگران نبودن مطمئنا برایتان شادی به ارمغان می آورد.
-
فکر می کنید که همه چیز باید تحت کنترل شما باشد
“هرچه ایمان و اعتقادتان قویتر شود، می فهمید که نیازی به کنترل همه چیز ندارید، و همه چیز آن طور که باید پیش رود، پیش می رود و این گونه شما هم به سمت شادمانی پیش می روید.” امانوئل تنی
بعضی وقتها، آدم ها فکر می کنند که یک قهرمان هستند. فکر می کنند که کنترل همه چیز دستشان است و همه چیز دقیقا طبق نقشه پیش می رود. واقعیت این است که ما فقط توانایی کنترل خودمان را داریم. هروقت با این مسئله کنار آمدید فشارها از رویتان برداشته می شود و می توانید به جای برنامه ریزی برای انجام کارهای غیر ممکن، از مسیر زندگیتان لذت ببرید.
-
کینه توزی می کنید
“عصبانیت مانند یک اسید است که بیشتر از هر چیزی به خود ظرفی که در آن نگه داری می شود آسیب میزند.” مارک تواین
نفرت و کینه توزی نسبت به یک فرد، دقیقا مثل این است که خودتان سم بخورید و منتظر مرگ آن فرد باشید. با داشتن این حجم از انرژی منفی شما یقینا به خودتان آسیب می زنید. به خاطر آرامش خودتان حس های منفی را رها کنید. فردی که باعث به وجود آمدن این حس در شما شده، به احتمال زیاد دارد اوقاتش را به خوشی میگذراند و حتی به شما فکر هم نمیکند، در حالی که شما با نفرین آنها فقط زندگی و وقت خودتان را تلف میکنید.
-
باور دارید که همه باید طبق قوانین شما پیش روند
” اگر انتظار دارید که دنیا با شما منصفانه برخورد کند چون که شما فرد منصفی هستید، فقط دارید خودتان را گول می زنید. مانند این است که از شیر انتظار داشته باشید شما را نخورد چون که شما او را نمی خورید.”
دنیا طبق کتاب قانون شما جلو نمی رود. هرچه زودتر این را بپذیرید، شادتر خواهید بود. هیچ کس از شما برای اینکه اوضاع چگونه باید باشد، چگونه باید با شما رفتار شود یا اینکه چگونه طبق استانداردها و باورهای شما زندگی کنند، نظر نمی پرسد. معمولا اگر کسی به حریم باورها یا ایده آل هایشان تجاوز کند، عصبانی می شوند. در هر صورت، تلاش برای انجام کارهای ناممکن (یعنی قانع کردن بقیه برای زندگی طبق ایده آل های شما) باعث ناامیدیتان خواهد شد. خیلی ساده، آدم ها را همان گونه که هستند بپذیرید و به جای عصبانی شدن از دست آنها از ایده ها و دیدگاه های جدیدشان استقبال کنید.
-
خودتان را با دیگران مقایسه می کنید
“گفتن اینکه کسی زشت است شما را زیباتر نمی کند.”
عده ی زیادی از افراد در ذهنشان خودشان را با دیگران مقایسه می کنند. آنها معمولا فقط یک جنبه ی زندگی آن شخص را بررسی می کنند و با خودشان مقایسه می کنند. برای مثال، من خودم را با یکی از قهرمانان مردان آهنین و کسی که به المپیک راه یافته، مت فیتزجرالد، مقایسه میکنم و می بینم که او در ورزشهای سهگانه از من بهتر است ( البته زمینه ی ورزشی ما با یکدیگر کاملا تفاوت دارد). هرچند این فقط یک جنبه از زندگی اوست. شاید من بهتر از او اسب سواری کنم یا بهتر از او آواز بخوانم. دیدن تنها یک قسمت کوچک از کل یک شخص و مقایسه و درجه بندی آن با خودتان یک کار بیهوده است. مسلما شما چیزی فراتر از آن یک قسمت کوچک زندگیتان که روی آن ذره بین گرفته اید، هستید. انجام این عادت، فقط باعث نارضایتی شما در زندگیتان خواهد شد. اگر نمی توانید دست از اندازه گیری و مقایسه کردن بردارید، خودتان را با گذشته ی خودتان مقایسه کنید. آیا نسبت به دیروزتان فرد بهتری هستید؟
-
انتخاب کرده اید که فقط وقتی به همه ی رؤیاهایتان رسیدید شاد باشید
“شادی و خوشبختی با اتفاقاتی که اطراف شما می افتد تعیین نمی شود، بلکه به چیزهایی که در درون شما اتفاق می افتد بستگی دارد. بیشتر افراد برای به دست آوردن شادی و خوشبختی، به دیگران تکیه می کنند ولی حقیقت این است که شادی همیشه از درون سرچشمه می گیرد.”
به نظر شما چه کسی شادتر است؟ کسی که با خودش تصمیم میگیرد “وقتی که صد میلیون دلار به دست آوردم آنگاه خوشحال می شوم” یا کسی که باور دارد “من با شام خوردن و در کنار خانواده بودنم شاد خواهم بود.” داشتن هدف های بزرگ خیلی عالی ست ولی وقتی خوشحالیتان را به موفقیت های آینده که ممکن است اتفاق بیفتند یا نیفتند، گره می زنید، هرگز در زندگی کنونیتان شادی را نخواهید یافت. به دنبال چیزهایی باشید که اکنون باعث شادیتان شود و اجازه دهید که آینده شما را غافلگیر کند.
-
نیمه ی خالی لیوان را می بینید
” شما شبیه چیزهایی که روی آنها تمرکز میکنید و آدمهایی که زمانتان را با آنها میگذرانید، می شوید.”
اگر شما فرد بدبینی هستید، فقط جنبه های بد زندگیتان را خواهید دید. ادراک و احساس شما واقعیت را میسازد. به جای این کار انتخاب کنید که روی جنبه های مثبت افراد، لحظه های زیباتر زندگی، و زیبایی و برکتی که اطرافتان را فرا گرفته است، تمرکز کنید. هرچه بیشتر روی نور خورشید تمرکز کنید، سایه های کمتری دیدگاه شما را تاریک می کند.
-
تنها هستید
“بدترین فقر، تنهایی و احساس اینکه دوست مان ندارند، است.” مادر ترزا
ما به طور طبیعی موجوداتی اجتماعی هستیم و ارتباطات بخش اعظمی از زندگی ما را تشکیل می دهد. اگر احساس کردید که تنها و افسرده هستید، تلاشی برای تغییر آن بکنید. پیدا کردن دوستان، مطمئنا شور و شوق شما را بالا می برد. چگونه دوستان خوب پیدا کنیم؟ به دنبال افرادی با باورها و علایق مشترک باشید و ارتباطی با پایههای مستحکم بسازید. لبخند بزنید و خالصانه دیگران را دوست داشته باشید. حتما از اینکه این کار چقدر در پیدا کردن دوستان کمکتان می کند، متعجب خواهید شد.
-
مادیات را به هر چیز دیگر در زندگی ترجیح می دهید
“بعضی از مردم خیلی فقیرند چون تنها چیزی که دارند، پول است.”
داشتن پول یک مزیت بزرگ در زندگی ست، ولی قطعا خوشبختی نمی آورد. به این فکر کنید که اگر فردا آخرین روز زندگیتان بود، چه احساسی داشتید. آیا به این فکر می کردید که چگونه پول بیشتری به دست آورید یا به دنبال ارتباط با مردم و کسب تجربه های جدید می رفتید؟ اگر طبق ارزش هایتان زندگی کنید، مطمئنا بیشتر از مادیات برایتان شادی به ارمغان خواهد آورد.
-
برای انجام کارهای صحیح زمان نمی گذارید
“وقتی دست از انجام کارهای اشتباه بردارید، کارهای درست راهشان را به سویتان پیدا خواهند کرد.”
برای همه ی ما پیش آمده که بعضی مواقع تمرکزمان را از دست بدهیم. هم راستا بودن فعالیت ها و ارزش هایتان به مثبت نگه داشتن دیدگاهتان کمک می کند. یک تمرین خوب، نوشتن ارزش ها و اولویت بندی آنها بر اساس میزان اهمیت است. سپس چک کنید که چه مقدار از فعالیت های روزانهتان با این ارزش ها در یک راستا است. اگر هم راستا نیستند چه کارهایی می توانید برای تغییر آن انجام دهید.
-
با افراد غمگین معاشرت می کنید
“وقتی که به خاطر آدم های اطرافتان شروع به سازش می کنید، احتمالا وقتش رسیده که آدم های دور و برتان را عوض کنید.”
شما میانگین پنج نفری هستید که بیشتر وقتتان را با آنها میگذرانید. اگر دوستانتان منبع همیشگی انرژی منفی در زندگیتان هستند، شاید وقت آن رسیده که به دنبال افراد مثبتتری بگردید.
-
هدفتان را پیدا نکرده اید
“تلاش برای اینکه فرد دیگری باشید، به معنی این است که خودتان انسان بیخودی هستید.”
خیلی از مردم هدف خودشان را رسیدن به آخر هفته تعیین کرده اند! به همین دلیل افراد بدبخت زیادی وجود دارد( افرادی که از کارشان متنفرند و صبح ها به سختی به سر کار می روند). به جای زنده ماندن، راهی برای شروع زندگی کردن بیایید(زندگانی به جای زنده مانی). هدف و اشتیاق سوزان خودتان را پیدا کنید و به دنبالشان بروید، حتی با وجود اینکه ممکن است دنیایتان زیر و رو شود و بترسید. پیدا کردن نقشتان در زندگی یکی از بهترین ماجراجویی های زندگی ست!
-
خودتان نیستید
” اگر در دنیایی که دائم سعی می کند شما را به شخص دیگری تبدیل کند، خودتان باشید این یک پیروزی بزرگ است.” رالف والدو امرسون
وقتی تلاش می کنید کسی باشید که نیستید، نافرمانی بزرگی از دنیا می کنید. خودتان باشید. بازی کردن نقشی که برای آن ساخته نشده اید، برای برآوردن توقعات خارجی، فقط باعث قصه و اندوهتان خواهد شد. در این صورت، همیشه میدانید که دارید ارزش خودتان و شادیتان را از بین می برید و کارهایی را انجام می دهید که مال خودتان نیست و حتی باورشان هم ندارید.
-
در گذشته تان گیر کرده اید
“شما نمی توانید فصل جدیدی از زندگیتان را شروع کنید اگر مدام در حال بازخوانی فصل قبل باشید.”
خیلی از افراد درگیر گذشته شان می شوند و با این کارشان افسوس، غم و غصه و دیدگاه پس نگری (در مقابل آینده نگری) به بار می آورند و مدام می گویند اگر چنین می کردم چه می شد. ما می توانیم از گذشته مان درس بگیریم ولی ماندن در گذشته راه به درد بخوری برای زندگی در حال نیست. گذشته را نمی توان تغییر داد یا آن را دوباره زندگی کرد. گیر کردن در آن کمکی به ما برای داشتن زندگی شادتر و سالمتر نمی کند.
-
مدام به آینده فکر می کنید و نمی توانید از امروزتان لذت ببرید
“کاری که امروز انجام می دهید، تعیین می کند فردا چه کسی خواهید بود.”
بعضی از افراد به قدری روی آینده تمرکز می کنند که تمام مناظر طول مسیر، تجارب و درسهایی که می شود از آنها گرفت را از دست می دهند. از مسیر زندگیتان لذت ببرید گویی که به هدف نهاییتان رسیده اید. اگر این گونه نباشید تا زمانی که تصویر و رویای آیندهتان به واقعیت نپیوسته، احساس عجز و بیهودگی خواهید کرد. از آنجا که این اتفاق ممکن است بیفتد یا نه، پس چرا خودمان را محدود کنیم و فقط هنگام رسیدن به مقصد شاد باشیم در حالی که میتوانیم در تمام مسیر این شادی را به همراه داشته باشیم؟
-
سالم نیستید
“طرز فکر شما، رفتارتان و نحوه ی غذا خوردنتان می تواند ۳۰ الی ۵۰ سال روی زندگیتان تاثیر بگذارد. ” دیپاک چوپرا
میزان اهمیت شما به ورزش، خوردن غذاهای سالم، کاهش اضطراب و خوابتان نشان دهندهی میزان شادی شماست. احساسات روی بسیاری از اعضای بدن شما تأثیر میگذارند. ارتباط بین روح و جسم، ارتباطی حقیقی ست و غالبا اضافه کردن کمی ورزش، قرار گرفتن در معرض نور آفتاب، مقداری خواب و رژیم غذایی سالم تر به برنامه ی روزانهتان میتواند سریعا حال و هوای شما را عوض کند.
-
کمال گرا هستید
“برای زندگی کردن باید از مرگِ موجود در کمال گرایی بگریزید.” هانا آرندت
سه نوع کمال گرایی وجود دارد: کمال گرایی شخصی یعنی اینکه توقع دارید خودتان بی عیب و نقص باشید؛ کمال گرایی اجتماعی یعنی باور دارید که دیگران از شما توقع دارند بی نقص باشید؛ و کمال گرایی در مورد دیگران یعنی توقع دارید که دیگران عالی و بی کم و کاست باشند. هر سه نوع از کمال گرایی می توانند دزد شادی هایتان باشند. عالی و بدون نقص بودن یک هدف غیر واقعی و نامعقول برای خودتان یا دیگران است. اینکه مدام به چیزهای غیر قابل دسترس فکر کنید و به آنها نرسید باعث ناراحتی و غمگینی شما می شود.
-
از شکست می ترسید
“موفقیت پایان نیست؛ شکست نابود کننده نیست؛ این شهامت ادامه دادن است که اهمیت دارد.” وینستون چرچیل
بعضی افراد به قدری از شکست و اشتباه کردن می ترسند که حتی تلاش هم نمیکنند. زمانی که داشتید راه رفتن را یاد میگرفتید را به خاطرتان بیاورید، اگر تلاش نمی کردید و زمین نمی خوردید احتمالا الآن سینه خیز می رفتید! متاسفانه، ما در بعضی مواقع شجاعتمان را از دست می دهیم و می ترسیم برای چیزی تلاش کنیم چون که ممکن است جواب ندهد و آن را به دست نیاوریم. اگر این طرز فکر شماست، هیچ وقت نمی توانید از پتانسیل و استعدادهای نهانیتان استفاده کنید و این قضیه می تواند نارضایتی عمیقی در زندگیتان به وجود آورد.
-
احساس نا امنی می کنید
“ما نباید وظایفی را برای خودمان تعیین کنیم که باعث می شوند احساس امنیت داشته باشیم، بلکه باید قادر باشیم ناامنی را تاب بیاوریم.” اریک فروم
رشد در بیرون از حاشیه ی امن ما اتفاق می افتد. اگر به قدری احساس نا امنی می کنید که نمی توانید از حاشیه ی امنتان خارج شوید، لذت غلبه بر ترسها و یافتن بال های پروازتان را هرگز نخواهید چشید. در هر صورت یک پرنده برای فهمیدن اینکه می تواند پرواز کند باید بپرد، نمی تواند همیشه در لانه ی خود بماند و با اوج گرفتن دیگران شاد و خوشحال شود.
-
بدهی دارید
” انسانی که بدهی و قرض فراوانی دارد مانند یک برده است.” رالف والدو امرسون
بدهیهای فراوان می تواند موجب اضطراب، تخریب رابطه ها و قرار گرفتن فرد در مضیقه ی اقتصادی شود. برنامه ریزی برای خارج شدن از درد و سختیِ قرض و بدهی می تواند آرامش را به ذهن بازگرداند.
-
به دنبال تأیید و تصدیق دیگران هستید
“یاد بگیرید که اول از همه خودتان را دوست داشته باشید، به جای اینکه انتظار داشته باشید دیگران دوستتان داشته باشند.”
اگر همواره به دنبال این هستید که دیگران ارزش و بهای شما را تعیین کنند، همیشه ناامید خواهید بود. هیچ کس به جز خودتان نباید قدرت تعیین میزان ارزش و خوشبختیتان را داشته باشد.
-
شما از برقراری ارتباطات شخصی غافل می مانید
“کسی که به نظر همه ی دنیا زیباست را انتخاب نکنید؛ کسی را انتخاب کنید که دنیایتان را زیبا کند.”
یکی از اقرارهایی که افراد در زمان مرگشان می کنند گذراندن زمان بیش از حد در محل کارشان برای پول درآوردن بوده است. بیشتر افراد از اینکه ارتباطاتشان را با دیگران فراموش کرده اند و به جای آن به دنبال چیزهای بی اهمیت رفته اند، ابراز تاسف و پشیمانی می کنند. هرگز از خانواده و دوستانتان غافل نشوید. عشق و محبت آنها با ارزشترین چیز برای شما در تمام زندگیتان است.
-
کارها را به تاخیر می اندازید
“ارزش واقعی زمان را بدانید، از آن بهره ببرید و از تک تک لحظاتتان لذت ببرید. بیکاری، تنبلی و امروز و فردا کردن را کنار بگذارید، هرگز کار امروز را به فردا مسپارید.” لرد کاسترفیلد
به تعویق انداختن امور منجر به یک چرخه ی بی انتهای ناامیدی می شود. مانند این است که وقتی در یک دوی ماراتن شرکت کرده اید، مشغول جمع آوری سنگ های موجود در طول مسیر شوید. هرچه بیشتر همه چیز را به تعویق بیندازید، بارتان سنگین تر می شود و ناگهان می بینید در حال حمل بار سنگینی از اضطراب و نگرانی هستید. باید کارها را به اتمام برسانید و از شر این سنگها خلاص شوید تا بارتان سبک شود و بتوانید کارها را با خیال راحتتری انجام دهید بدون اینکه ذهنتان درگیر هزاران کار نکرده باشد.
-
یادگیری را متوقف کرده اید
“هرکس که یادگیریاش را متوقف کند، پیر به حساب می آید، چه بیست سالش باشد یا هشتاد سال. هرکس که یادگیریاش را ادامه دهد جوان می ماند. بهترین چیز در زندگی این است که ذهنتان را جوان نگه دارید.” هنری فورد
آموختن چیزهای جدید لذت به همراه رشد و پیشرفت را به دنبال دارد. اگر یادگیری تان را متوقف کرده اید، یک سرگرمی جدید بیایید. اینگونه هیجان یادگیری یک چیز جدید برایتان نشاط و سرزندگی به همراه خواهد آورد.
-
رویاهای تحقق نیافته دارید
“تمام رویاهای ما می توانند تبدیل به واقعیت شوند اگر ما شهامت دنبال کردن آنها را داشته باشیم.” والت دیزنی
خوشبختانه، شما همیشه می توانید با پیدا کردن شهامتِ دنبال کردن رویاهای جدید و قدیمیتان، به زندگی تان نفس تازهای ببخشید.
-
خسته و بی حوصلهاید
“زندگی یک انسان خلاق توسط خستگی و بی حوصلگی هدایت، راهنمایی و کنترل می شود. دوری از بی حوصلگی یکی از هدف های مهم ماست.” سوزان سونتاگ
زندگی بدون چالش برای خیلی از افراد می تواند منجر به بی حوصلگی شود. تکنولوژی جدید، مقررات ایمنی و راحتی زندگی مدرن غالبا می تواند هیجان زندگی را بگیرد. بعضی افراد در زندگی خشک و عادی شان گیر می کنند و کاری هم برای آن نمی کنند. راه های زیادی برای افزودن هیجان به زندگی وجود دارد. فقط باید هدفی برای خودتان تعیین کنید و کارهایی را انجام دهید که شما را به وحشت می اندازند و باعث می شوند چشمتان را به روی دنیای ماجراجویانه و فوقالعادهی پیرامونتان باز کنید.
-
سرتان خیلی شلوغ است
“نگویید که زمان کافی ندارید، به شما همان قدری زمان داده شده که به هلن کلر، پاستور، میکل آنژلو، مادر ترزا، لئوناردو داوینچی، توماس جفرسون، آلبرت انیشتین و… داده شده بود.”
اگر به جای متمرکز بودن روی چیزهایی که باعث سرزندگیتان می شود، زمان تان را فقط به مشغول بودن بگذرانید، شادی از شما گریزان می شود. به جای مشغول و سرگرم بودن، یاد بگیرید که تمرکز داشته باشید تا زمانتان مفید بگذرد و روی چیزهایی که به زندگی بهتر منجر نمی شوند، زمانتان را هدر ندهید. اگر دقت کنید می توانید چیزهای زیادی را بیابید که زمان زیادی از شما می گیرند ولی شما را در زندگی به جایی نمی رسانند.
-
به اندازه ی کافی نمی خوابید
“من خوابیدن را دوست دارم. وقتی بیدارم دنیای من تمایل زیادی به از هم پاشیدن دارد.” ارنست همینگوی
افرادی که از بیخوابی رنج می برند، در مقایسه با افرادی که خوب می خوابند احتمال ابتلا به افسردگی شان بیشتر است. مشکلات مربوط به خواب به خیلی از مسائل و مشکلات سلامتی ارتباط دارد. بنابراین اگر به اندازه ی کافی نمی خوابید، وقت آن رسیده که به فکر چاره ای برای این مسئله باشید.
-
به اندازه ی کافی با خودتان زمان سپری نمی کنید
“خلوت گزینی راهی برای تطهیر و پالایش روح است.” مارتین بوبر
برخی اوقات، ما برای جداسازی خودمان از شلوغی های زندگی، جوان سازی روح و ذهنمان و تمرکز روی درونمان زمان نمی گذاریم. اینکه با خودتان تنها باشید و کمی آرامش به دست آورید، هیچ اشکالی ندارد؛ مانند خوردن قهوه روی نیمکت پارک زیر یک درخت یا یک سفر کوتاه یک هفته ای. به هر شیوه ای که زمان تنهاییتان را می گذرانید، به یاد داشته باشید که از شلوغی های زندگی دور شوید. ذهن شما مطمئنا سپاسگزارتان خواهد بود!
-
هدف گذاری نمی کنید
“تعیین هدف اولین گام برای تبدیل چیزهای نامرئی به مرئی است.” تونی رابینز
یک زندگی بی هدف منشأ یأس و ناامیدی در زندگی است. به جای اینکه منتظر بمانید و ببینید چه اتفاقی برایتان می افتد و سعی کنید که با آنها کنار بیایید، با تعیین هدف و دنبال کردن آنها خودتان آیندهتان را بسازید. یکی از بهترین لذت ها در زندگی رسیدن به اهداف است.
-
وابسته به دیگران هستید
“بزرگترین هدیه ای که می توانید به فرزندانتان بدهید، مسئولیت پذیری و مستقل بودن است.” دنیس ویتلی
وابسته بودن به دیگران آسان تر از مستقل بودن است، ولی استقلال یکی از نشانه های بزرگسالی ست. کسانی که بدون هیچ برنامه ای به دیگران متکی هستند، معمولا عزت نفس بالایی ندارند. پیدا کردن بال های پروازتان در حالی که وبال دیگران هستید، کار سختی ست.
-
حس می کنید که لیاقت خوشی را ندارید
“یا همه ی ما لیاقت شادی و خوشبختی را داریم یا هیچ کدام مان نداریم.” ماری گوردون
خیلی از افراد احساس می کنند که لیاقت شادی را ندارند. آنها ممکن است که به خاطر گذشته شان احساس گناه کنند و احساس کنند که باید مجازات شوند یا حس کنند که لیاقت چنین احساسی را ندارند. شادی چیزی است که هرکسی باید آن را تجربه کند. اگر حس می کنید که لایق آن نیستید، زمان آن رسیده که این دیدگاهتان را تغییر دهید. به خودتان اجازه دهید که به دنبال شادی و خوشحالی بروید و آن را پیدا کنید.
-
حرص و طمع زیادی دارید
“حرص و طمع مانند یک گودال بی انتهاست که فرد را در تلاشی بی پایان برای رسیدن به حس رضایت خسته می کند، درحالی که هیچ وقت به آن رضایت نمی رسد.” اریک فروم
اگر شما فردی هستید که هیچ وقت راضی نیست، این ممکن است شانسهایتان برای شادی را از بین ببرد. اگر همه چیز دور از دسترس باشد، هیچ وقت لذت و شادی موجود در هر لحظه ی زندگیتان را هرگز تجربه نخواهید کرد. اگر همیشه احتیاج به چیزی داشته باشید که زندگیتان را با آن پر کنید، پایان این احساس چه زمانی ست؟ اکثر افرادی که این گونه فکر میکنند، به این نکته توجه ندارند که هیچ وقت قادر نخواهد بود هیولای حرص و طمع درونشان را راضی کنند. آنها عمیقا این دروغ را باور دارند و به خودشان می گویند که اگر فقط این یکی را به دست بیاورم، شاد و خوشحال خواهم شد. افرادی که به جای موکول کردن شادی و خوشحالی به آینده ای دور که ممکن است هیچگاه اتفاق نیفتد، یاد گرفته اند که لذت ها و خوشی های موجود در هر لحظه را با آغوش باز بپذیرند، زندگی را بیشتر از افرادی که همیشه به دنبال پر کردن چاله های بی انتهای زندگیشان هستند، دوست می دارند.
-
فرصت ها را نادیده می گیرید
“اکثر مردم فرصت ها را از دست می دهند چون فرصت ها در لباس کار ظاهر می شوند و شبیه کار می مانند.” توماس جفرسون
بعضی وقتها، هنگامی که فرصتی در می زند، مردم ترجیح می دهند تلویزیون تماشا کنند و در را باز نکنند؛ یا اینکه آن فرصت خیلی شبیه به یک کار است یا مجبورشان می کند از حاشیه ی امن شان خارج شوند و به همین دلیل آنها این فرصت ها را رد می کنند. هرچند اگر این کار تبدیل به عادت شود، بعد از اینکه چندین بار فرصت ها را به جای پذیرفتن رد کردید، احساس ناامیدی و عجز به شما دست می دهد. شاد بودن در حالی که نمی توانید چیزهای خوبی که سر راهتان میآید را بپذیرید، کار سختی ست. ریسک پذیر باشید و فرصت ها را قبول کنید؛ مطمئنا از اینکه چقدر زندگیتان تغییر میکند و بهتر می شود تعجب خواهید کرد.
-
عشرت طلب و تن پرور هستید
“اجازه ندهید که شخصیت منحصر به فردتان، ارزش ها، رازهایی که شما می دانید و دیگران نمی دانند و حقیقت توسط تن پروریتان نابود شود.” اسوپ
تن آسایی کار بسیار آسانی ست. به جای روی آب شناور بودن و منتظر ماندن اینکه آب شما را کجا می برد، می توانید خودتان شروع به شنا کردن به سمت آینده ای بهتر باشید. در تلاش، کوشش و تقلا کردن لذتی هست که هرگز با منفعل بودن تجربه اش نخواهید کرد.
-
کارتان را دوست ندارید
“شغلتان در زندگی هرچه که هست، آن را به خوبی انجام دهید. انسان باید کارش را به گونه ای خوب انجام دهد که زندهها، مردگان و زاده نشده ها هم نتوانند آن را بهتر از او انجام دهند.” مارتین لوترکینگ
شما قسمت اعظم زندگیتان را در حال کار کردن هستید. پس اگر کاری را انجام دهید که دوستش ندارید، شاد بودن برایتان سخت می شود. بهترین راه برای تغییر زندگیتان این است که کاری را انجام دهید که در راستای علاقه و اشتیاقتان باشد، نه فقط برای چک حقوق ماهیانه.
-
به دنبال چیزهای اشتباه می روید
“وقتی از دنبال کردن چیزهای اشتباه دست بردارید، به چیزهای درست شانس این را می دهید که به دنبال شما بیایند.”
بعضی وقتها ما در مورد چیزهایی که واقعا برایمان مهم است گیج می شویم. یک کند و کاو عمیق درون خودتان بکنید تا بفهمید چه چیزهایی بیشترین ارزش را برایتان دارند. بنابراین، زمانتان را برای دنبال کردن چیزهایی که واقعا مهم نیستند هدر ندهید.
-
به معنویات اهمیت نمی دهید
“من به خاطر آرامش ذهنی که از معنویات گرفته ام، دریافته ام که جواب چراهای زندگی مان به خودمان بستگی دارد.” کلارنس کلمونز
مطالعات فراوانی، ارتباطِ بین معنویات و شادی را نشان داده است. اینکه عضو گروهی از افراد همفکر باشید که روی کمک به دیگران و دوست داشتن بی قید و شرط دیگران تمرکز می کنند، قطعا باعث خوشحالی و شادابی شما در زندگی خواهد شد. علاوه بر این، خیلی از مردم دعا کردن و مدیتیشن را راهی برای آرامش و بهتر شدن حال روحی می دانند. این فاکتورها، به همراه بسیاری دیگر از اینها، منجر به یک حال روحی بهتر برای افرادی که معنویات را در زندگیشان میگنجانند، می شود.
-
دوستان واقعی ندارید
“داشتن صدها دوست، معجزه نیست. معجزه این است که یک دوست داشته باشید که همیشه در کنار شما باشد حتی وقتی که صدها نفر مقابل شما باشند.”
ممکن است در زندگیتان افراد زیادی را بشناسید، ولی اگر چند دوست صمیمی که همیشه در تمام مراحل زندگی و ناملایمات همراهتان باشند، نداشته باشید، غمگین و ناراحت خواهید شد. زندگی یعنی ارتباط برقرار کردن با مردم. اگر از اینکه چقدر قدرتمند هستید، مطمئن نیستید، شاید وقت آن رسیده که دوستانی پیدا کنید که همیشه کنارتان باشند. اگر احساس کنید همیشه کسانی را دارید که حامیتان هستند، به آیندهتان بیشتر اعتماد خواهید کرد.
-
از خودتان می ترسید
“مطمئنا من از موفقیت نمی ترسم و یاد گرفتهام که از شکست هم نترسم. تنها چیزی که از آن می ترسم این است که آدمی باشم که زیاد خودم را دوست ندارم.” آنا کویندلن
ممکن است عجیب به نظر برسد، ولی افراد زیادی از اینکه خودشان باشند می ترسند و به ذات و سرشت خودشان اعتماد ندارند. هیچ کس کامل نیست، اگر نتوانید به خودتان اعتماد کنید، پس به چه کسی می توانید اعتماد کنید؟ یاد بگیرید که به تصمیمات خودتان ایمان داشته باشید و این گونه زندگی برایتان رضایت بخشتر (نسبت به وقتی که مدام به خودتان شک دارید) خواهد شد.
-
نظر دیگران خیلی برایتان مهم است
“خیلی از افراد چیزهایی را که احتیاج ندارند ، با پولی که ندارند، برای تحت تاثیر قرار دادن افرادی که نمی شناسند، میخرند.”
هروقت این واقعیت را که نمی توانید همه را راضی نگه دارید، پذیرفتید زندگی برایتان آسانتر جریان پیدا می کند. در واقع، تلاش برای راضی نگه داشتن همه به سادگی شما را دیوانه خواهد کرد. هیچ دلیلی وجود ندارد که با افکار وعقاید دیگران که مدام در گوشتان پچ پچ می کنند، زندگی کنید. این چرخه ی “زندگی برای مردم” را بشکنید و یاد بگیرید که زندگی خودتان را داشته باشید.
-
استراحت نمی کنید
“ایمان داشتن یعنی سپردن خودتان به دست آب. وقتی که در آب شنا می کنید، آب را نمی گیرید و زیاد دست و پا نمیزنید چون اگر این کار را بکنید غرق خواهید شد. به جای آن راحت لم می دهید و روی آب شناور می شوید.” آلن واتز
مدام کار کردن و تفریح نداشتن، شادی و خوشی را از شما می گیرد. همه ی ما احتیاج به استراحت داریم. اگر این کار را انجام نمی دهید، به احتمال زیاد با ناامیدی و اضطراب در حال کشمکش هستید. یاد بگیرید که اولویت بیشتری به کاهش اضطراب در زندگیتان بدهید. اگر یاد بگیرید که برای استراحت و روحیه بخشیدن به خودتان زمان بگذارید، سلامت روحی و جسمیتان افزایش خواهد یافت.
-
ریسک پذیر نیستید
“فقط افرادی که ریسک زیادی می کنند می توانند بفهمند که یک نفر تا کجا می تواند پیش برود.” تی.اس. الیوت
خیلی از افراد برای زندگیشان محدودیتی قائل نمی شوند.اگر احساس می کنید زندگیتان بدون چالش است و خیلی وقت است که تغییری نکرده، شاید وقت آن است که ریسک کنید و خودتان را به جلو هل بدهید. در این حالت خودتان در حال جستجو در محدوده هایی ناشناخته هستید در حالی که دوستانتان در همان حاشیه ی امن خودشان مانده اند. هیجان فائق آمدن بر محدودیت های گذشته باعث سرزندگی و نشاطتان خواهد شد.
-
صبور نیستید
“هیچ وقت یک درخت را در فصل زمستان قطع نکنید. هیچ گاه در زمان عصبانیت تصمیم منفی نگیرید. هرگز مهم ترین تصمیماتتان را وقتی که در بدترین حالت روحی هستید، نگیرید. صبر کنید و صبور باشید. طوفان خواهد گذشت و بهار خواهد آمد.” رابرت اسکولر
من همیشه با صبر در نزاع بوده ام. انتظار خیلی سخت است، ولی بعضی وقتها تنها کاری ست که می توانید بکنید. در مواقعی که مجبورید با شرایطی روبرو شوید که سرعت شما را پایین می آورند، سعی کنید که دیدگاه مثبتی به آن شرایط داشته باشید. به هر حال، زمان به هر شکل می گذرد؛ می توانید انتخاب کنید که آرام باشید و برای گرفتن بهترین تصمیم وقت بگذارید یا می توانید عجول و شتابزده تصمیمی را بگیرید که به راه اشتباه هدایت تان می کند.
-
از اشتباهاتتان درس نمی گیرید
“شما نمی توانید آنچه از مواجهه با آن سر باز زده اید را تغییر دهید.”
آیا تاکنون توجه کرده اید که بعضی افراد هیچ وقت درس نمی گیرند؟ حتی با اینکه همیشه نتایج ناگواری گرفته اند، باز همان الگوها را تکرار می کنند. دیدن این عیب در دیگران کار آسانی ست در حالی که یافتن آن در خودمان کار سختتری ست. اگر چیزی اشتباه پیش می رود، با اینکه دلمان نمی خواهد دیگر آن را یاد آوری کنیم، بهتر است که به نتایج منفی آن فکر کنیم و ببینیم اگر در آینده دوباره این اتفاق پیش آمد برای جلوگیری از تکرار آن نتایج چه کار میتوانیم بکنیم. منظور و مقصودی در پس هر کدام از اشتباهات ما وجود دارد، پس بدون توجه به شدت سختی و درد آن اشتباه، باید یاد بگیریم که از آنها درس بگیریم.
-
حیوان خانگی ندارید
“یک سگ تنها موجودی روی زمین است که شما را بیشتر از خودتان دوست دارد.” جاش بیلینگ
درمان با استفاده از حیوانات خانگی بسیار مؤثر است و توسط بیمارستان ها، خانه های پرستاری و سازمان های امداد استفاده می شود. مطالعات نشان داده که حیوانات خانگی باعث تولید اکسیتین (یک هورمون تولید حس خوب)، هم در انسان و هم در حیوان خانگی می شوند.
-
آسودگی و شادی را برابر می دانید
“چیزهایی در فرهنگ غربی وجود دارد که کمی از زمان حال عقب افتاده اند. ما فکر می کنیم که اگر آسایش داشته باشیم، شاد می شویم. ما آسوده بودن را با شادی برابر می دانیم و اکنون با اینکه خیلی راحت و آسوده هستیم، بدبخت و بیچاره به نظر می رسیم. هیچ کشمکشی در زندگی مان وجود ندارد، هیچ هیجان و ماجرایی وجود ندارد. سوار ماشین می شویم، سوار آسانسور می شویم، همه چیز برایمان آسان شده. چیزی که من فهمیدم این است که هیچ وقت به اندازه ای که جسور می شوم و یا در درد و رنج هستم، احساس سرزندگی نکرده ام و آن هنگام من برای دستیابی به یک موفقیت بزرگ میجنگم و حس می کنم که این جنگ یک نوع سحر و جادو است.” دین کارنازس
فقط به خاطر اینکه شما در زندگی و شغلتان راحت و آسوده هستید، لزوما به این معنی نیست که شما شاد هستید. یاد بگیرید که فرق میان این دو احساس را تشخیص دهید. شاید به این نتیجه برسید که با اینکه زندگی راحت و بی دردسری دارید، در حال سر و کله زدن با افسردگی هستید. اگر این گونه است، چیزهایی که شما را شاد می کند پیدا کنید و آنها را دنبال کنید حتی اگر به قیمت کاهش راحتیتان باشد.
-
خودتان را دوست ندارید
“اگر شاد هستید، می توانید شادی ببخشید. اگر خودتان را دوست ندارید و با خودتان کنار نمی آیید، چیزی به جز این احساس را نمی توانید به دیگران ببخشید.” گیسل بوندچن
اگر خودتان را دوست نداشته باشید، شاد و خوشحال بودن امری محال است. ممکن است این کار کمی سخت به نظر برسد ولی وقت آن رسیده که دست از خودزنی بردارید و یاد بگیرید فردی که روبرویتان در آینه قرار گرفته را دوست داشته باشید.
-
نقش قربانی را بازی می کنید
“شاد بودن در اوضاعی که دنیا علیه شما دسیسه می چیند کار سختی ست. افرادی که نقش قربانی را بازی می کنند هیچ موقع خوشحال نیستند. دلیلش این است که هیچ کنترلی روی چیزی ندارند. آنها باور دارند که بدبختی و ناراحتی آنها توسط یک عامل خارجی به وجود آمده و فقط توسط یک عامل خارجی می تواند از بین رود. آنها روی جزیره ی بدبختی و «ای کاش» زندگی می کنند.”
اگر مانند یک قربانی زندگی کنید، خودتان هم این دروغ را باور می کنید که هیچ قدرتی برای تغییر شرایط ندارید. این راهی برای یک زندگی با ارزش و با معنی نیست. به جای آن، باور غلطتان را عوض کنید و به خودتان قدرت پذیرش مسئولیت اعمال و عکس العملهایی که با آنها مواجه خواهید شد را بدهید. هرگز قدرت خودتان را به دست شخص دیگری نسپارید.
-
به خودتان اجازه ی شاد بودن را نمی دهید
“می دانید چرا شاد بودن سخت است؟ دلیلش این است که ما چیزهایی که غمگینمان می کنند را رها نمی کنیم.”
چه چیزی درگیرتان کرده که شما را غمگین می کند؟ این یک سوالی ست که باید از خودتان بپرسید. بعضی اوقات ما به طور آگاهانه غمگین بودن را انتخاب می کنیم چون که نمی توانیم آن را رها کنیم یا اینکه آن را انتخاب کرده ایم چون درست و عمیق به زندگیمان نگاه نکرده ایم، و هنوز درنیافته ایم که چه چیزی را باید در زندگیمان حذف کنیم. این انتخاب که شاد باشید کاملا به خودتان بستگی دارد و حق این انتخاب کاملا در دستان شماست. شادی همیشه چیزی نیست که از ما گریزان باشد، بعضی وقتها تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که درها را باز کنیم تا شادی و خوشحالی خودشان وارد شوند.
عالی بود بسیاری از مشکلات رو متاسفانه دارم و سعی میکنم از شما کمک بگیرم و روزی بتونم بهشون غلبه کنم و تا راه پیشه روم و هدفم روشنتر بشه چون درحال حاضر خیلی ناراحت وناامیدم، تشکر
خیلی خیلی خیلی ممنون ❤❤❤ واقعا حالم خیلی خیلی بهتر شد ❤❤❤
خوب
عااااااااالی?