۸ کار ناخوشایند که باعث می‌شود شما موفق شوید

19 مارس 2017 بدون دیدگاه

مترجم و نویسنده مقالات آموزشی کارنیل

برای همه ی ما تاکنون پیش آمده (چه آنها را مخفی کنیم و چه نشان دهیم) اینکه توی دلمان خالی شود، یا کف دستمان عرق سرد کند. منظورم فکر کردن به کارهایی‌‌ست که دوست نداریم انجامشان دهیم. کارهایی که می‌دانیم برای رسیدن به جایگاهی که می‌خواهیم به آن برسیم، باید انجامشان دهیم. می‌دانم که منظورم را می‌فهمید و تضمین می‌دهم همین الآن حداقل به یکی از این کارها دارید فکر می‌کنید.

شاید به رویا یا هدف بزرگی که می‌خواهید روزی به آن برسید فکر می‌کنید، کتابی که می‌خواهید بنویسید، تجارتی که می‌خواهید آن را آغاز کنید یا هدف جسورانه ای که شما را به وحشت می اندازد ولی باز هم آن رویا را در ذهنتان دارید چون می‌دانید که می‌توانید انجامش دهید. مسئله اینجاست که مراحل ناخوشایند زیادی در راه رسیدن به آن هدف وجود دارد. ممکن است این کارِ ناخوشایند بسیار کوچک باشد مانند فرستادن ایمیلی که نمی‌خواهید بفرستید یا تماس با فردی که نمی‌خواهید با او تماس بگیرید، با اینکه می‌دانید در آخر روز انجام این کارها حالتان را بهتر می‌کند و به هدفتان نزدیک‌تر می‌شوید.

در اینجا لیستی از هشت عمل ناخوشایند آورده شده، هرچند این لیست میتواند خیلی طولانی‌تر و بیشتر از این باشد. بیایید رو راست باشیم، همه ی ما از انجام بعضی از این کارها طفره می‌رویم. اگر بتوانید بر این تعلل غلبه کنید کارها آسان‌تر می‌شود.

قرار نیست موشک به هوا پرتاب کنیم. وقتی کارهای ناخوشایند را انجام دهید انجام آنها کم کم برایتان راحت می‌شوند. شاید بعد از چند بار انجام دادن آنها، دفعه ی بعد ترس‌تان بریزد و دیگر توی دلتان خالی نشود.

  1. صبح زود بلند شدن

خودمان هم می‌دانیم که باید این کار را انجام دهیم و باعث می‌شود که برای بقیه‌ی روز حس خوبی داشته باشیم. وقتی ماهی یک بار صبح زود بیدار می‌شویم احساس پرانرژی و آماده بودن برای شروع روزمان را داریم. پس چرا این کار را هر روز انجام نمی‌دهیم؟ دلیل اینکه خودم این کار را نمی‌کنم این است: چون تختم گرم و نرم است! وقتی صدای هشدار گوشی صبح زود مرا بیدار می‌کند و من می‌دانم که می توانم الف) بلند شوم و قبل از اینکه روزم را شروع کنم چند ساعتی را برای خودم صرف کنم یا ب) یک الی دو ساعت بیشتر بخوابم، گزینه‌ی دوم را انتخاب می‌کنم و تقریبا هر دفعه دکمه ی تعویق هشدار را می‌زنم.

همه ی ما مصاحبه‌ی افراد موفق را شنیده‌ایم که در مورد برنامه‌ی صبح زودشان صحبت می‌کنند. اینکه کتاب می‌خوانند، ورزش می‌کنند، یک صبحانه ی سالم و طبیعی درست می‌کنند و باز هم قبل از کارشان فرصت برای نوشتن و…دارند. باورش سخت است که آنها اصلا چیزی در مورد دکمه ی تعویق هشدار شنیده باشند.

کاری که من اخیرا شروع به انجام آن کرده‌ام تا کمی زودتر از خواب بلند شوم یک دفترچه برای ثبت کارهایی‌ست که باید انجام دهم (در پنج دقیقه). این کار یک قدم فوق العاده برای بیدار شدن زودتر از مواقع عادی است و جالب است که برای این کار فقط پنج دقیقه زودتر از روزهای دیگر بیدار می‌شوم.

  1. سخنرانی در جمع

یکی از راه‌های خالی شدن ته دل! تنها افرادی که سخنرانی در جمع را دوست دارند، خودِ سخنران‌ها هستند! آنها همیشه در حال انجام این کار هستند و برای این کار پول می‌گیرند. شما نمی‌توانید بدون اینکه روی سن بروید و داستان‌تان را تعریف کنید موفق شوید. می‌توانید تا حد توان از این کار دوری کنید، ولی در هر صورت زمانش فرا می‌رسد.

افرادی که تشنه‌ی موفقیت هستند و برای آن تلاش می‌کنند (مانند من و شما) دوست دارند بدانند که افراد موفق چگونه به این جایگاه رسیده‌اند. فکر می‌کنید آنها چگونه داستان‌شان را به گوش من و شما می‌رسانند؟

سخنرانی در جمع، مانند بقیه ی کارهایی که در این لیست وجود دارد، کاری ست که باید آن را انجام دهیم تا برایمان راحت‌تر شود. موقعیت‌هایی مثل داوطلب شدن برای صحبت، ایجاد یک وبلاگ تصویری، دست گرفتن در مواقعی که سخنران می‌گوید “کسی سوالی دارد؟” موقعیت های خوبی ست و نوبت ماست که این ناخوشایندی را کنار بزنیم و در دلش برویم.

  1. ورزش کردن

الآن ممکن است بگویید من مدام ورزش می‌کنم ولی هنوز آدم موفقی نیستم. شاید موفق نباشید ولی شما از اکثر افراد یک قدم جلوترید! برای برخی از شما که مانند من با سختی و مشقت دو بار در طول ماه ورزش می‌کنید، ورزش جزو لیست وظایف اصلی‌تان به حساب نمی‌رود. شاید زمان آن را ندارید، پس وقت آن رسیده که برای این کار زمان بگذارید.

هیچ وقت جایی گفته نشده که تحقیق کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که یک ساعت خواب بیشتر قبل از رفتن به سرِ کار یا دیدن تلویزیون قبل از خواب، به شما انرژی می دهد و بیشتر از ورزش کردن برای بدن‌تان مفید است، ولی به جای آن اغلب با تحقیقاتی مثل این یک مورد از طرف دانشگاه هاروارد روبرو می‌شوم که می‌گوید “ورزشِ منظم و پیوسته، قدرت تفکر و حافظه را تقویت می‌کند.” امیدوار بودم به جای کلمه‌ی “ورزش” کلمه‌ی “پیراشکی” را به کار می‌بردند. هنوز هم منتظر چنین مقاله ای هستم:)

  1. ارتباطات

تصور کنید همین الآن ایمیلی دریافت کرده‌اید با این مضمون که “فردا از ساعت ۵ الی ۵:۳۰ گروه متخصصان و رؤسای شرکت‌ها در دفتر حضور خواهند یافت، لطفا برای ارتباط با آنها تا آخر شب در محل حضور داشته باشید.” این باعث می شود شما از خوشحالی به هوا بپرید؟ فکر نمی‌کنم! می‌دانید که باید برای رسیدن به هدفتان یا شغل مورد نظرتان ارتباطات قوی داشته باشید و می‌توانید در این جلسات این کار را انجام دهید ولی صندلی گرم و نرم شما، صدایتان می‌زند و شما را به آرامش در کنار صدای ملایم رادیو دعوت می‌کند جوری که نمی‌توانید آن را رد کنید.

اگر من باشم این بهانه را می‌آورم که “من زیاد در گپ و گفتگو خوب نیستم و به هر حال این گفتگوهای بی‌معنی به کار من نمی‌آید.” این یک عذر موجه است و همیشه باعث می‌شود بتوانم از زیر آن در بروم. این کار ارتباطی را برای من به ارمغان نمی‌آورد و باعث می شود با فرد جالب و جدیدی آشنا نشوم. پس بیایید از کم شروع کنیم و از سوال پرسیدن این کار را آغاز کنیم.

افراد پر جذبه و با نفوذ، بیشترین سوال‌ها را می‌پرسند. آیا تاکنون به این موضوع توجه کرده‌اید؟ نیازی نیست که گپ بزنید. سوال بپرسید و اجازه دهید که طرف مقابل جواب شما را بدهد. واقعیت این است که هر چه طرف مقابل شما بیشتر صحبت کند، بیشتر از شما خوشش می آید. عجیب است ولی حقیقت دارد.

  1. پذیرفتن تقصیر

منظور این نیست که اشتباهی که فرد دیگری انجام داده است را گردن بگیرید. بلکه منظور این است که وقتی خودتان اشتباهی می کنید آن را بپذیرید. ساختن یک عذر و بهانه‌ی سریع در مواقعی که اشتباهی را مرتکب می‌شوید بسیار ساده و راحت است. وقتی خطایی صورت می‌گیرد و هیچ کس تقصیر آن را به عهده نمی‌گیرد، پیشرفت و اصلاح آن اشتباه سخت می‌شود زیرا هیچ کس دوست ندارد اشتباه شخص دیگری که خودش به آن اقرار نمی‌کند را اصلاح کند.

این کار ساده است ولی اولین واکنش ما نیست. رهبران مسئولیت ها را می‌پذیرند. در مواقعی که خودشان یا گروه‌شان مرتکب اشتباه می‌شوند، قاطع و جسورانه آن را می‌پذیرند و بهترین قسمت در مورد این عملِ ناخوشایند این است که باعث می‌شود همه سریع روند کار را ادامه دهند. شما نمی‌توانید به جلو قدم بردارید و پیشرفت کنید مگر اینکه این نگرش را در خودتان ایجاد کنید. مسئولیت اشتباه‌هایتان را به عهده بگیرید و به سوی جلو قدم بردارید.

  1. یادگیری مداوم و پیوسته

شما اهداف و رویاهای خودتان را می‌دانید. آیا برای رسیدن به آن اهداف کتاب‌های صحیح و مناسبی را می‌خوانید؟ آیا در سمینارها و کنفرانس های مربوط به آن شرکت می‌کنید؟

من برای مدت زیادی این کارها را انجام نمی‌دادم. کتاب هایی را می‌خواندم که دوست داشتم آنها را بخوانم، کتاب‌هایی که راحت بودند. البته که مطالعه، یک سرگرمی فوق العاده است. اگر کتاب می‌خوانید، از این کار دست برندارید و اگر نمی‌خوانید، شروع کنید!

قسمت ناخوشایندِ این کار خواندن کتاب‌هایی ست که می‌دانید شما را به هدف یا رویایتان نزدیک می‌کند، ولی در اولویتِ لیست کتاب هایی که باید بخوانید نیستند. فقط برای لذت و سرگرمی کتاب نخوانید، بلکه برای افزایش دانش و معلومات‌تان این کار را انجام دهید.

  1. آفلاین شدن

اگر سازنده‌ی اولین گوشیِ هوشمند به کودکانش اجازه نداد که از اختراعش استفاده کنند، پس حتما دلیلی وجود داشته است. اکنون تعداد گوشی های هوشمند از تعداد انسان های روی کره ی زمین بیشتر شده است. ما حتی به تازگی از این دستگاه ها روی مچ‌مان هم استفاده می‌کنیم (ساعت هوشمند) زیرا درآوردن گوشی از جیب برای خواندن پیامها برایمان مشکل شده است! ما به خاطر اینکه گوشی های هوشمند و تکنولوژی های جدیدِ دیگر در حال کنترل زندگی‌مان هستند، مقصریم.

اگر می‌خواهید موفق باشید، کارهایی که افراد موفق انجام می‌دهند را انجام دهید. چه کسی دوست ندارد مانند استیو جابز موفق شود؟ او میزان زمانی که فرزندانش با تکنولوژی می‌گذراندند را محدود کرد زیرا می‌دانست که اگر این کار را نکند در طولانی مدت باعث پسرفت یا کندی آنها خواهد شد. ما معتقدیم که آیفون‌ها و گوشی‌های ما، ما را به هم متصل می‌کنند و باعث کارآیی بیشترمان خواهد شد، در حالی که این گونه نیست. اگر در طول روز اینکه دوستان‌مان چه چیزی خورده اند یا کجای دنیا هستند را چک نکنیم یا به این فکر نکنیم که پست بعدی را چگونه بنویسیم که بقیه حسودی‌شان شود، مطمئنا کارهای بیشتری را می‌توانیم انجام دهیم.

شما دقیقا می‌دانید که منظور من چیست، همه ی ما مقصر هستیم. بیایید یک کار ناخوشایند دیگر انجام دهیم و در شرایطی که خیلی دوست داریم در جریان همه چیز باشیم، خودمان را کمی از این محیط و تکنولوژی جدا کنیم.

  1. رفتن به سمت سختی و مشقت (به عمد)

چه کسی حاضر است که با سخت‌ترین و ناخوشایندترین مسئله ای که می‌تواند به آن فکر کند روبرو شود و در دل آن بپرد؟ مشقت و سختی به زبان ساده “دشواری” معنی می‌شود. منظور من این نیست که وقتی روزتان با ریختن قهوه روی تمام وجودتان آغاز می‌شود، حس خوبی داشته باشید. بلکه منظور این است که در ذهنتان آن را حل کنید و از آن بگذرید. به مسائل این گونه فکر کنید که ممکن است در حال حاضر نتوانید کاری را انجام دهید، ولی خودتان را به اندازه ی کافی باور دارید و می‌دانید که می‌توانید برای به ثمر رسیدن آن تلاش کنید.

فیلسوف بزرگ جان وین این موضوع را به بهترین نحو بیان کرده و گفته “شجاعت یعنی اینکه تا سر حد مرگ بترسید، ولی با این حال اسب‌تان را زین کنید و آماده‌ی تاخت باشید.”

داستان کوتاهی در انجیل وجود دارد که من آن را دوست دارم و در مورد مردی به نام بنایا است:

“بنایا پسر جهویادا، بسیار توانا بود، او دو پسر آریل موآب را کشت، همچنین او در یک روز برفی درون یک گودال رفت و یک شیر را کشت.”

او با یک شیر رودررو شد و آن را کشت. نه با یک تفنگ و در یک روز خوش آب و هوا، بلکه در یک روز برفی و با یک سلاح بسیار قدیمی، او با یک صیادِ کشنده روبرو شد و بر آن غلبه کرد.

چه چیزی باعث می شود ته دل شما خالی شود و می‌دانید که انجام آن کار شما را به آدم بهتر، پدر یا مادر بهتر، رئیسی بهتر یا کارمندی بهتر تبدیل خواهد کرد یا در کل باعث می شود بتوانید به اهداف بزرگ‌تان برسید؟ اگر آن کار ناخوشایند است، پس شاید همان چیزی است که باید شروع به انجام دادنش بکنید.

 

 

ارسال این مطلب به تلگرام

telegram
برچسب ها :