ده عادتی که افراد موفق برای افزایش بازده شان آنها را ترک می‌کنند

19 مارس 2017 بدون دیدگاه

مترجم و نویسنده مقالات آموزشی کارنیل

شما برای رسیدن به موفقیت چه می‌کنید؟ این روزها اکثر مردم چیز زیادی از زندگی‌شان نمی‌خواهند و ترجیح می‌دهند عادی و در حد متوسط بمانند. اما افراد موفق این گونه نیستند.

برای پیشرفت و رسیدن به قله ی زندگی و موفقیت، باید از یک سری قانون‌های خود ساخته تبعیت کنید. موفقیت اتفاقی نیست؛ اگر آن را با اشتیاق زیاد بخواهید، به دستش خواهید آورد. در این مقاله با عادت‌هایی آشنا می‌شوید که انسان‌های موفق برای رسیدن به موفقیت آنها را کنار می‌گذارند.

  1. آنها از حاشیه ی امن‌شان بیرون می‌آیند.

حاشیه ی امن چیست؟ حاشیه ی امن یک حالت ذهنی و روانی است که در آن فرد با محیط (یا…) احساس راحتی و نزدیکی می‌کند، احساس می‌کند همه چیز تحت کنترل اوست و نگرانیِ کمی را تجربه می‌کند. منظور این نیست که باید برای بیرون آمدن از حاشیه ی امن تان، پر از نگرانی و اضطراب شوید. بلکه منظور این است که برای رشد کردن، باید چیزهای جدید را امتحان کنید و محدوده‌ی فکری‌تان را وسیع‌تر کنید.

دلیلِ اینکه در حاشیه ی امن‌مان احساس راحتی می‌کنیم این است که وقتی در این حالت هستیم، هیچ ریسکی انجام نمی دهیم. زندگی در حاشیه ی امن برای مثال، مانندِ زندگی همستری (نوعی موش خانگی) است که در چرخِ داخل قفسش می‌تابد. (مانند چرخ و فلک که بی هدف فقط می چرخد.)

لس براون، سخنران انگیزشی معروف، این گونه گفته است: «اگر خودتان را در موقعیتی قرار دهید که مجبور باشید از حاشیه ی امن‌تان بیرون بروید، در آن حالت مجبورید هوشیاری‌تان را افزایش دهید.»

  1. بدون یادگیری کاری را انجام نمی دهند.

یادگیری، چیزی ست که ما خیلی خوب آن را بلدیم. بهترین جنبه ی یادگیری، منافعی است که در تمام جنبه‌های زندگی نصیب‌مان می شود. افراد موفق تلاش می‌کنند چیزهای جدید یاد بگیرند و معلوماتشان را مدام گسترش بدهند.

اگر یادگیری را متوقف کنیم، به این معنی‌ست که به چیزهایی که در حال حاضر می‌دانیم، راضی و قانع هستیم؛  و این گونه هیچ وقت نمی‌توانیم ذهنمان را گسترش و بسط دهیم. گسترش و توسعه‌ی ذهن یک کار ضروری در راه رسیدن به موفقیت است و از آنجایی که ذهن برای قوی‌تر شدن نیاز به یادگیری دارد، پس همیشه باید به دنبال اطلاعات جدید باشیم.

تصور کنید اگر بیل گیتس یادگیری و رشدش را متوقف می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد. احتمالا اینترنت خیلی ساده‌تر و ابتدایی‌تر از الان می‌شد. ولی چون رؤیایش را دنبال کرد و مدام به جلو حرکت کرد، توانست یکی از بزرگترین شرکت‌های دنیا را تأسیس کند که هنوز هم در حال رشد و پیشرفت است.

  1. از مشورت گرفتن نمی‌ترسند.

ریچارد برانسون، کارآفرین مشهور، می گوید: «وقتی که می خواهید تصمیمات سختی بگیرید، در میان گذاشتن ایده‌ها با کارآفرین‌ها و رهبران تجاری که مسائل مشابه شما را حل کرده‌اند، می تواند تفاوت بزرگی در تصمیم‌تان ایجاد کند.»

درخواست نظر و مشورت همیشه کار ساده ای نیست. برخی مواقع احساس می‌کنیم که فرصت ما و دیگران برابر است و دچار نا امنی و وابستگی می‌شویم، و بنابراین با دیگران مشورت نمی‌کنیم و می‌خواهیم که خودمان از پس آن کار برآییم. ولی این کار می‌تواند ما را از رسیدن به حداکثر پتانسیل‌مان دور کند، چون ممکن است کاری که می‌خواهیم انجام دهیم زمینه ی تخصص آن فرد باشد و بتواند کمک فراوانی به ما بکند.

  1. درگیر جزییات و حاشیه ها نمی شوند.

درگیر جزییات و حاشیه ها شدن کار بسیار ساده ای ست. با اینکه تمرکز روی جزییات خیلی راحت و ساده است ولی باعث می‌شود ما از دید کلی‌مان غافل بمانیم.

تمرکز بیش از حد روی جزییات توانایی درک ارتباط و اتصال ها را محدود می‌کند. قسمت عمده‌ی زندگی ما به ارتباطاتی که با خودمان و دیگران برقرار می‌کنیم، وابسته است. اگر در جزییات غرق شویم، مانند این است که در پازل زندگی‌مان قطعات گم شده زیادی داریم. چگونه می‌خواهیم این پازل را حل کنیم؟

تصور کنید اگر هنری فورد فقط جزییات کوچک را می دید، چه اتفاقی می افتاد. هنگام تأسیس شرکت ِ فورد، او می دانست که برای موفقیت شرکتش باید کار متفاوتی انجام دهد. بعد از اینکه عده ی زیادی به او گفتند که نمی تواند کاری انجام دهد، شرکت او توانست پیشرفت کند و ارتقاء پیدا کرد.

هنری فورد روی جزییات کوچک، تمرکز نکرد. جزییات این بود که او صدها دفعه شکست خورده بود؛ او هدف کلی اش را می دید و می دانست که می تواند آن را انجام دهد که این کار نیازمند دیدنِ نما و دیدِ کلیِ مسئله بود.

  1. چند کار را با هم انجام نمی دهند.

انجام دادن چند کار در واقع به عنوان یک مهارت دیده می شود که فقط افراد خاص می توانند این مهارت را دارا باشند. ولی حقیقت این است که هیچ کس نمی تواند این مهارت را داشته باشد. انجام چند کارِ همزمان، کارآیی را کاهش می دهد. افراد موفق روی انجام یک وظیفه تمرکز می‌کنند تا آن کار را بدون هیچ مزاحمت و به بهترین شکل ممکن انجام دهند.

وقتی چند کار را با هم انجام می‌دهید، قدرت تمرکزتان روی یک موضوع خاص را محدود می‌کنید. افراد موفق از مهارت ها و توانایی‌هایشان برای تمرکز روی فقط و فقط یک مسئله استفاده می‌کنند.

اِما واتسون می گوید: «من آیفونم را در ظرف سوپم انداختم. فکر کنم دیگر وقتش است که چند کار را با هم انجام ندهم.» این نشان می دهد که انجام چند کار با هم می‌تواند چقدر اذیت کننده باشد، و با انجام این کار ما در واقع خودمان را محدود می‌کنیم.

  1. آنها به خودشان دروغ نمی‌گویند.

دروغ به خودتان یکی از ساده ترین کارهایی است که می توانید انجام دهید. بهانه آوردن خیلی ساده تر از قبول کردن مشکلاتی ست که داریم. افراد موفق می دانند که هرکس ممکن است با مسائلی مواجه شود، چه مسائل درونی و چه بیرونی. این نکته مهم است که به جای پاک کردن صورت مسئله و دروغ گفتن به خودمان، این مشکلات را بپذیریم.

همان گونه که استیو مارابولی گفته است: «به خودتان دروغ نگویید. وقتی ما حقیقتِ خودمان را انکار می‌کنیم، در واقع استعدادها و پتانسیل‌مان را انکار می‌کنیم.»

  1. در گرفتن بازخورد تعلل نمی‌کنند.

بازخورد گرفتن از دیگران بسیار مهم است چون به شما زاویه دید متفاوتی از شرایط الآنتان می دهد. بعضی مواقع شما قادر به دیدن پاسخ مسئله که دقیقا هم جلوی چشمتان است، نیستید. ولی وقتی فردی به شما بازخورد می دهد، این کار به شما اجازه می دهد که قضیه را از زاویه ی دید او ببینید.

اگر در گرفتن بازخورد تعلل کنید، زمانی که می‌توانید روی تکمیل کارها و رسیدن به اهدافتان بگذارید را از دست می دهید. هرچه بیشتر صبر کنید، استفاده از نظر و نصیحتی که دیگران می توانند به شما بدهند، سختتر می‌شود.

آلون ماسک ، کارآفرین، گفته است: «فکر می کنم بسیار مهم است که وقتی دارید مدام به این فکر می کنید که چه کارها انجام داده اید و چگونه می توانستید آن کار را بهتر انجام دهید، بازخوردی از دیگران داشته باشید.»

  1. آنها رهبری می‌کنند، نه پیروی.

دو نوع از افراد در جهان وجود دارند: رهبران و پیروان.

افراد موفق جزو دسته ی رهبران هستند. آنها به طور اتفاقی موفق نمی شوند. آنها برای موفقیت شان کسی را تا خط پایان دنبال نمی کنند. آنها برای رسیدن به مقصدشان، راهِ مخصوصِ خودشان را هموار و صاف می کنند.

رابرت فراست در این مورد اظهار داشت: «دو راه وجود داشت که هرکدام به مسیری متفاوت منتهی می شدند و من آن یکی که کمتر کسی آن را انتخاب کرده بود، انتخاب کردم، و آن انتخاب باعث این همه تفاوت شده است.»

  1. آنها نمی‌گذارند گذشته شان برای آینده شان تصمیم بگیرد.

گذشته چیزی ست که ما هرگز نمی توانیم آن را عوض کنیم، و حتی نباید “بخواهیم” که آن را عوض کنیم؛ چون اگر نبود، درس هایی که باید یاد می‌گرفتیم را نمی‌آموختیم. و به همین ترتیب اشتباهات گذشته را دوباره و دوباره تکرار می‌کردیم تا زمانی که درس زندگی را بیاموزیم.

شهید خان، تاجر معروف، در گذشته در یک ظرفشویی برای درآمد ساعتی ۱٫۲۰ دلار کار می‌کرده است. این پیش زمینه جلوی بزرگ فکر کردن او را نگرفت. او هم اکنون با درآمد خالص ۳٫۸  میلیارد دلاری، صاحب شرکت فلکس ان گیت، یکی از بزرگترین شرکت های خصوصی آمریکا، صاحب تیم جکسون جگوارز در لیگ ان اف ال آمریکا و صاحب باشگاه تیم فوتبال فولام است.

  1. با افراد منفی معاشرت نمی‌کنند.

افراد منفی در بعضی مواقع بسیار اذیت کننده و مزاحم می شوند. مخصوصا وقتی قضیه، رسیدن شما به هدفتان باشد. در زندگی موقعیت های زیادی وجود دارد که باعث می شود احساس بدی نسبت به خودمان یا شرایطمان داشته باشیم. ولی خیلی از افراد دوست دارند که روی این جنبه های منفی زندگی توجه و تمرکز بیشتری بکنند.

وقتی با افراد منفی معاشرت می‌کنید، جنبه ی منفی چیزها را بیشتر می‌بینید و بینش و رؤیاهایتان را فراموش می‌کنید. موفقیت بیش از هر چیزی به طرز فکر شما بستگی دارد و اگر فکر شما همیشه منفی باشد، دنیا با خروجی و نتیجه های منفی به شما پاسخ می دهد.

جول الستین گفته است: «نمی توانید انتظار یک زندگی مثبت داشته باشید، مادامی که با افراد منفی معاشرت می‌کنید.»

پس اگر می‌خواهید موفق باشید، روی مسائل منفی که به شما می‌گویند یا نشانتان می دهند، تمرکز نکنید.

موفقیت نیازمند تمرکز و عزم و اراده ای قوی است. افراد موفق مسیر یکسانی را می پیمایند. بنابراین پیدا کردن دلیل موفقیتشان ساده است. آنها می دانند که برای رسیدن به رویاهایشان باید چه کنند و اجازه نمی دهند کسی یا چیزی جلوی رسیدن آنها به اهدافشان را بگیرد.

شما هم قدرتی در درونتان دارید که می توانید یکی از این افراد موفق که تحسین شان می‌کنید، باشید.

 

ارسال این مطلب به تلگرام

telegram
برچسب ها :