کافکا: بیرون چه می بینی؟
از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه کرد
درختها
آسمان و قدری ابر را می بینم
و چند پرنده روی
شاخههای درخت…
هیچ چیز غیر عادی نیست درسته؟
درسته
ولی اگر میدونستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه می کرد و
ارزشمند میشد، نه؟……..
برچسب ها :
ارزش داشته ها متن کوتاه عمومی