ناشکری
معصومه جعفرزاده
# داستانک
مونچو جوان اهل چین که شغلش سنگ شکستن بود علی رغم اینکه بدنی سالم و توانی فوق العاده داشت اما همیشه از خدا گله مند بود چرا من باید یک سنگ شکن ساده باشم؟ مونچو آنقدر ناشکری و گله کرد تا اینکه یک روز فرشته آرزوها به سراغش آمد ...