تا حالا به این موضوع فکر کردین که چرا ما از تلاش کردن فراری هستیم؟ مغز ما طوری برنامه ریزی شده که به هر قیمتی جلوگیری کند از انجام کار هایی که ممکن است به ما صدمه بزند. افراد زیادی در تمام دنیا هستند که ایده های نابی دارند و فکر می کنند چیزی که کم دارند انگیزه است، در حالی که چنین نیست. دلیل این است که مغز ما برای انجام کار های ناخوشایند، ترسناک یا سخت طراحی نشده است. مغز ما طوری طراحی شده که نگذارد چنین کار هایی انجام دهیم، چرا که سعی دارد ما را زنده نگه دارد. و برای تغییر، برای شروع یک تجارت، برای این که بهترین والدین یا بهترین همسر باشیم، برای تحقق رویا هایمان مجبوریم کارهایی انجام دهیم که سخت، نامطمئن یا ترسناکند و مشکل از اینجا آغاز می شود. درواقع میشه گفت که مادر طبیعت به مغز ما – که همون ضمیر ناخودآگاه ماست – این سیاست رو یاد داده : اگه تا الان اینجوری زندگی کردی و زنده موندی، پس قطعا اگه همینجور زندگی کنی باز هم زنده می مونی. البته یه قانون دیگه هم هست که مربوطه اما فعلا وارد معادله نمی کنیم تا پیچیده نشه و اون اینه: اگه بقیه تا الان اینجوری زندگی کردن و زنده موندن، پس تو هم همینجوری زندگی کن تا تو هم زنده بمونی. و این توجیه خوبی برای رفتار اجتماعی انسانها و تاثیر پذیریشون از جمع هستش.
حالا این که ریشه این رفتار در انتخاب طبیعیه یا چیز دیگه، خودش یه بحث جداس – اما میخوام ببینم با این وانفسای مغز، چطور باید تغییر در زندگیمون ایجاد کنیم؟
مغز ما برای شروع راحت یک کار، به دو تا تضمین احتیاج داره، تضمین گذشته و تضمین آینده. تضمین گذشته یعنی این که نمونه مشابه از کار مورد نظر توی آرشیو مغز موجود باشه ( البته نیاز به این مورد یه دلیل دیگه هم داره و اون اینه که مغز برای انجام بخش های مختلف کار به فکر و خلاقیت احتیاج نداشته باشه و سریع از تجربه قبلی کپی کنه چون مغز توی خلاقیت یکم تنبل تشریف داره ) . واسه همینه که معمولا به شغل های خانوادگی ( نسل اندر نسل ) عادت داریم یا دوست داریم جنس اوریجینال و از کمپانی های با سابقه تهیه کنیم. واسه همینه که به دوران قدیم و کلاسیک علاقه داریم. چون آرامش و اطمینان خاطر خاصی رو در گذشته احساس میکنیم.
البته مسلما سابقه همه چیز های قدیمی و سابقه دار توی مغز ما نیستن. واسه همینه که منابع مختلفی ( بعضی وقتا عاجزانه ) سعی میکنن که به ما بفمونن که با سابقه اند. تبلیغات ” با یک قرن تجربه” و “ساخت آلمان” و یا حتی “دست ساز” همه نشان از اصلیت و تجربه پشت کالا های مورد تبلیغ هستند.
تضمین آینده یعنی امید به ادامه دار بودن یک فعالیت. واسه همینه که طرح های به روز و آینده نگرانه رو دوست داریم. امید به آینده هم البته شاید به آرشیوی در مغز اشاره کنه. مثلا یه معتاد واسه این که ترک کنه روزای خوش بدون اعتیاد که داشته رو متصور میشه.
شاید هم به آرشیوی اشاره نکنه مثلا یه جوون که رویای فتح ماه رو در سر داره. البته توی این مورد هم آرشیوی از خیال پردازی های گذشته وجود داره که این، رابطه بین گذشته و آینده رو از دید مغز انسان یکم پیچیده می کنه. به هر حال مغز باید از عدم وجود هرگونه “ناپیوستگی” در روند اجرای کار مورد نظر اطمینان پیدا کنه تا بتونه کار رو به راحتی انجام بده.
عامل سوم در انجام دادن یک کار، اهمیت و اثرگذاری اون کار از نظر مغزه. هرچی اهمیت یک کار بیشتر باشه، مغز باید پشتوانه ی بهتری داشته باشه. به عنوان یه مثال خیالی فرض کنید به شما بگن که عموی مرحوم شما که چند سالیه مرده، الان اومده و می خواد با شما ملاقات کنه. این کار مسلما سابقه نداشته و در آینده هم تکرار نمیشه. همچنین بسیار هیجان انگیز و ترسناکه و برای همین شوکه میشین و اصلا نمی تونین به دیدن عموتون برین.
حالا فرض کنین که رئیس دانشگاه رو میخواین ملاقات کنین. خوب این که چیز عجیبی نیست. رئیس دانشگاه همیشه توی اتاقشه و شما با یه اجازه از دفتردار میتونین وارد اتاق بشین. اما این کار توی مغز شما به عنوان یک کار مهم قلمداد میشه پس برای انجام دادنش، دونستن این که رئیس همیشه در اتاقه کافی نیست. شما اینجا به عامل چهارم نیاز دارین: انگیزه.
انگیزه میتونه این باشه: مثلا فرض کنین که رئیس رو برای این میخواین ببینین که احساس میکنین حقوق کار دانشجوییتون رو کمتر از حدی که باید، ریختن. البته انگیزه رو هم میتونیم به صورت ترکیبی از تضمین آینده و گذشته معرفی کنیم مثلا با این ترکیب: شما امید دارین که پول بیشتری برای کار دانشجوییتون بریزن و شما تجربه دازین که با مراجعه به رئیس، کار های اداریتون راه افتاده. انگیزه، اولین سلاح ماست و آسون ترین جا در تضمین آینده و گذشته برای دستکاری.
حالا با همه ی این تفاسیر، چطور میتونیم یه کار جدید رو شروع کنیم؟ باید عرض کنم که راه آسونی وجود نداره. اما راه حساب شده و شیرینی هست. با توجه به این که من خودم الان درگیر ایجاد یک “سیل” از عادت های مفید روزمره در ذهنم هستم، مسلما خیلی به یه راه حساب شده و الگوریتمیک برای ایجاد موثر تر عادت ها نیاز دارم. ( از شما چه پنهون اصن این متنو نوشتم که ذهنمو مرتب کنم و به همین راه برسم. )
اولین قدم ایجاد انگیزه است و این همون تضمین آینده است. تحقیق کنین، کلیپ انگیزشی نگاه کنین، نقشه بریزین، رویا پردازی کنین و جسور باشین. باید یک آینده باحال و جذاب ( و البته صد در صد واقعی، اگه ذهنتون مثل من رئالیست و منتقده! ) ایجاد کنین. البته همه می دونیم که تحقیقات و رویاپردازی های اولیه تا هنگامی که در جریان کار قرار نگرفتین، نقص زیادی دارن. پس زیاد وقت توی این مرحله هدر نکنین اگه احساس میکنین که به قدر کافی تضمین آینده براتون مهیا شده. این مرحله ممکنه ده دقیقه، یک هفته یا ده سال طول بکشه، اما هیچوقت نباید بیش از حد طول بکشه. توجه کنین که ممکنه که یک انگیزه قوی از قبل در شما ایجاد شده باشه که باید از اون هم استفاده کنین.
.
انگیزه هایی که به گذشته پل میزنن قدرت بیشتری دارن. سربازی که برای خون برادرش به میدون جنگ میره مسلما انگیزه خیلی بیشتری برای جنگ داره نسبت به اونی که به امید پیروزی به میدون میره.
دومین قدم که سخت تره شروع کاره. اولین تلاش. یک بار تلاش حتی ناقص به شما یک حداقلی از تضمین گذشته رو میده و اگه هوشمند باشین، میتونین با این سرمایه اندک، کارتون رو شروع کنین. اما چه جوری؟
یک قانون برای ضمیر ناخودآگاه وجود داره:
تصمیم به هر کاری بگیرید، پنج ثانیه برای انجام اون وقت دارید. در این مدت پنج ثانیه ضمیر ناخودآگاه شما بررسی می کنه که کار مورد نظر چه تضمینی برای گذشته و آینده اش داره، و مسلما کار های جدید رو رد میکنه چراکه حتی با بهترین تضمین آینده ( که در مرحله قبل مهیا کردیم ) این کار جدید هیچ تضمینی برای گذشته اش توی ذهن شما نداره. ( کار که بعد از مدتها شروع می کنین هم تضمین هاش نامعتبره ).
.
پس کار های جدید رو این طور انجام بدین: تصمیم بگیرین، تا پنج به صورت معکوس بشمرین ( وقتی میشمرین درواقع دارید توی کار ضمیر ناخودآگاه اختلال ایخاد می کنین ) و مثل فنر بپرین و برید کارتون رو با خیال راحت انجام بدین!
ممکنه مسخره به نظر برسه اما خیلی خوب جواب میده.
سومین قدم : اول باید از خودتون به خاطر انجام جسورانه ی اولین امتحان تعریف و تمجید کنین. این تجربه، چه پیروزی و چه شکست، باید به عنوان یک خاطره شیرین توی ذهن شما ثبت بشه و تبدیل به یک تضمین خوب برای گذشته بشه. میتونین یه جایزه کوچیک به خودتون بدین، میتونین گزارش لحظه به لحظه براش بنویسین، من خودم ترجیح میدم کارم رو به صورت لیستی از جزئیات بنویسم و یکی یکی جلوی همه شون یه تیک گنده بذارم. حتی وقتی که کل لیست رو بعد از اتمام کار مینویسم و تیک میزنم، بازم جواب میده.
.
بعد، هنگامی که تجربه تون به خوبی توی ذهنتون حک شد، باید دیدتون رو از تعریف و تمجید به انتقاد تغییر بدین. این اولین تلاش شماست و نقطه سنجش برای کل تحقیقات قبلیتون.
مثلا من هنگامی که اولین بلندگوی حرفه ایم رو ساختم، برای ساختش چندین کلیپ از سیستم های دست ساز دیده بودم و همونا برام انگیزه شده بود. هیچ وقت یادم نمیره اولین لحظه ای که به صدای بلندگوم گوش دادم. صد برابر باکیفیت تر از تمام کلیپ ها بود. اما اشکالات خودش رو هم داشت که واسه بررسی هرکدومشون وقت گذاشتم.
باید تا میتونین از این تجربه تون استفاده کنین برای اصلاح “تضمین آینده” قبلی که ساخته بودین. از امید و آرزو ها تا نقشه راه، همه چیزو اصلاح کنین و تلاش کنین تا به یک منطق کلی و تصویر بزرگ از کارتون دست پیدا کنین. ( البته این مورد پس از چندبار تکرار معنی پیدا میکنه ).
قدم بعدی فقط تکرار قدم های قبلیه. زیاد شدن تضمین های گذشته و آینده و قانع شدن ضمیر ناخودآگاهتون برای انجام اون کار. یه قانون سرانگشتی میگه که ۲۱ روز تکرار کافیه تا ضمیر ناخودآگاه دست از سرکشی برداره و بعد از ۹۰ روز اون عادت کاملا در ناخودآگاه شما نفوذ میکنه.
بعد چند مدت که از شروع کارتون بگذره، دیگه حتی متوجه انجامشم نمیشین. مشکلی که ممکنه پیش بیاد، چند مورده:
یکی این که ممکنه چند بار پشت سر هم، به دلایلی عادتتون رو بشکنین و این باعث تضعیف تضمین گذشته میشه. باید همیشه یه گوشه چشمی داشته باشین به عادتی که یک یا دوبار شکستینش. نباید بذارین زنجیره موفقیت پاره بشه.
یکی این که ممکنه انگیزه های سابقتون رنگ و روی خودشون رو از دست بدن، یا با بدست اوردن ذره ای از موفقیت، احساس کفایت کنین و سرد بشین. در این جور مواقع باید یه کم کمال گرایی تون رو تقویت کنین و سطح اهدافتون رو بالا ببرین.
کی دیگه این که ممکنه چند مورد پشت سرهم شکست بخورین. این مورد ترکیبی از دو مورد قبله و به تضمین آینده و گذشته با هم ضربه میزنه. باید فورا چند کار بکنین. یکی این که تمجید فراوان از خودتون بکنین به خاطر جسارتتون در امتحان های چندباره. نباید تضمین گذشته از یک حداقلی پایین تر بیاد و دید منفی نسبت به کار خودتون پیدا کنین.
بعد باید فارغ از ذات جسارتتون، بررسی کنید که مرتکب چه اشتباهاتی شدین. معمولا پس از چند شکست پیاپی شدیدترین دید انتقادی رو نسبت به کارتون پیدا می کنید. از فرصت استفاده کنین و تا دیدتون خنثی نشده، تا می تونین عیب از کارتون بگیرید، در هیچ جای دیگه ای همچین منبعی از اشتباهاتتون پیدا نمی کنین.
بعد سطح اهدافتون رو پایین بیارین و دوباره امتحان کنین
باید بگم که با تحقیق روی کار مورد نظر، به احتمال زیاد نظرتون راجع به کار و در نتیجه میزان اهمیت و ابهتش توی ذهنتون تغییر میکنه. با انتخاب هوشمندانه منابع تحقیقاتتون میتونین ابهت کار رو توی ذهنتون بشکنین تا آسون تر انجامش بدین.
نویسنده: کارنیلی عزیز علی مهدوی منش
بسیار عالی بود ممنون از آقای مهدوی منش
خوب بود مخصوصا اون جایی که میگه فقط چند ثانیه فرصت داریم تا اراده رو به اقدام تبدیل کنیم راستش برام پیش اومده به کاری اراده کنم اما بزارم کارو برا بعد و هیچ وقت کارو انجام ندم.مرسی از سایته خوبتون.لایک
خیلی عالی .
خیلی عالی و خاص بود…ممنونم
ممنون خییییلی عاااالی بود