اگر در شهربازی،کنار قطار وحشت قدم بزنید و نگاهی به چپ بیندازید یا راست، یعنی جایی که مسیرقطار شروع می شود، احتمال دارد این صحنه را ببنید: کودکی مضطرب به تخته ای درجه بندی شده تکیه داده و ایستاده.
هر خط آن تخته، یک اینچ را نشان می دهد و همیشه یک خط وجود دارد که از همه مهم تر است. خطی ست که قد استاندارد را برای سوار شدن به قطار وحشت مشخص می کند.
یک کودک برای آنکه به آن خط برسد، هر کاری می کند. روی نوک پاهایش می ایستد.
نفسش را حبس میکند. داخل کفش هایش چیزی می گذارد. موهایش را پوش میدهد. هر کاری که بتواند او را کسری از اینج بلندتر نشان دهد.
کودک مضطرب با موهای پوش داده شده و در انتظار حکم می ماند. قدش برای سوار شدن به قطار کافی ست؟ به طور فیزیکی میتواند از نشیب ها، پیچ و خم ها و حالات معکوس شدنی جان سالم به در ببرد. یعنی همان ها که باعث می شود مسافران قطار وحشت جیغ های گوش خراش بکشند؟ سوارشدن برایش امن است؟
باور بکنید یا نه، این درست مثل نقطه ی شروع سفر کار آفرینی تان است. دقیقا” همان لحظه های قبل از تصمیم گیری که با اضطراب شدید شرایط را بررسی می کنید تا ببینید می توانید از پسش برآیید یانه، و هرچند هیچ مسوولی وجود ندارد که اگر کم آوردید، به شما انگیزه دهد، مقرراتی برای پذیرش وجود دارد.
برای این سواری وحشیانه مقررات قد استاندارد وجود ندارد.
مقرراتش “عشق” است.
فرانکلین پ. جونز حق داشت که می گفت: “عشق چیزی است که حرکت را لذت بخش می کند.”
عشق چنان عنصر مهمی است که اگر نداشته باشید، بهتر است اصلا” سفر را شروع نکنید.
ستاره های راک این موضوع را می دانند. خبرهای تجارت هم. هر آدم موفقی که با او در رسانه ها، روی صحنه و درسی دی های همراه مجله ی ساکسس مصاحبه می شود، از این موضوع خبر دارد. اولین و مهمترین عامل در ساخت کسب و کاری موفق این است که باید عاشقش باشید.
“اولین و مهم ترین عامل درساخت کسب وکاری موفق این است که باید عاشقش باشید.”
ولی چرا عشق، این قدر مهم است؟ چگونه می توانید پیدا کنید؟ این همان جایی است که سفر شروع می شود.
دیوانگان ثروت ساز – دارن هاردی