آدم نمیداند در درون قلب دیگران چه میگذرد!
وقتی کسی میگوید «دوستت دارم» مشخص نیست که چرا و چگونه دوستت دارد.
دلیل به وجود آمدن این حس که او دوست داشتن فرض کرده٬ کدام خصوصیت توست.
و خود این حس در قلب او چقدر با چیزی که تو «دوست داشتن» قلمداد میکنی متفاوت است…؟
یادم میآید بچه بودم (شش-هفت ساله) یک نقاشی ساده از دو تا بچه (یک دختر، یک پسر) که داشتند با هم حرف میزدند توی یکی از کتابهای خواهر بزرگترم دیدم! دختر به پسر گفته بود: «من ماهی خیلی دوست دارم»
و توی ابر فکر بالای کلهاش، یک ماهی قرمز داشت توی تُنگ شنا میکرد. بعد پسر گفته بود: «من هم همینطور»…
و توی کلهی او یک ماهی بود که داشت توی ماهیتابه جلزو ولز میکرد…!
یادم میآید تا مدتها هر وقت میخواستم بگویم فلان چیز را “دوست دارم”، به تتهپته میافتادم!
که حالا نوع دوست داشتنم را چطور توضیح بدهم تا اشتباه نشود!
تا همین امروز هم فکر میکنم به هر کس گفتهام «دوستت دارم» نفهمیده چطوری دوستش داشتهام، و اگر کسی جایی پیدا شده که خیال کرده مرا دوست دارد در نهایت به شیوهی خودش دوست داشته..
«سیمین بهبهانی»