ایده‌ های احمقانه‌ ی شما، همان‌هایی هستند که از بقیه مهم‌تراند

19 مارس 2017 بدون دیدگاه

مترجم و نویسنده مقالات آموزشی کارنیل

مسخره‌ترین ایده‌ای که تا الآن داشته اید، چه بوده؟ چرا آن ایده به نظرتان احمقانه آمده؟ خیلی جاه طلبانه بوده؟ خیلی دور از دسترس بوده یا چیزی بوده که دیگران درکش نمی کنند؟

شاید مثل بقیه‌ی مردم، آن ایده را رها کرده‌اید و وقتی به نظرتان احمقانه و مسخره رسید، بیخیالش شدید. همه‌ی ما بیخیالِ ایده‌هایی که به نظرمان مسخره و احمقانه رسیده، شده‌ایم.

باید با این احتمال روبرو شویم که توقعات ما از این ایده‌ ها شاید خیلی بی پایه و بی اساس بوده، البته شاید چیزی که به نظر ما احمقانه، دور از دسترس یا غیر ممکن است، فقط به این دلیل این گونه به نظر رسیده که هیچ تلاشی نکرده ایم که آنها جور دیگری به نظر بیایند.

ایده های احمقانه آنقدرها هم که ما فکر می کنیم غیر واقعی و غیر قابل دسترس نیستند. بعضی از ایده ها که بیشتر بر اساس تصور و خیال هستند و از واقعیت فاصله دارند، امکان تبدیل شدنشان به واقعیت کم است (مثلا نمی توانید ماشینی بسازید که شما را سریعا در وسط فضا ظاهر کند چون تکنولوژی و علم آن هنوز وجود ندارد) ولی ایده های دیگر، مثلا آن‌هایی که نیمه شب خوابشان را می بینیم، یا بعد از یک مکالمه ی طولانی با یک دوستِ نزدیک به ذهنمان می رسد، یا وقتی بعد از یک روز طولانی سرِ کار یا مدرسه احساس خستگی می کنیم و ایده ای به ذهنمان می رسد، این ایده ها به رغم اینکه به نظر احمقانه و مسخره می رسند می توان در موردشان فکر کرد. چیزی که برای تبدیل یک ایده‌ی احمقانه به یک ایده‌ی خوب نیاز است، مقداری انرژی، جاه طلبی و کنجکاوی است. باید نقشه و طرح ایده هایمان را دنبال کنیم و ببینیم ما را به کجا می برند. در واقع منظور، آن زمان هاییست که از خودمان می پرسیم “اگر شد چه؟” یا وقت هایی که به یک ایده فکر می کنیم و با خودمان می گوییم “هیچ وقت قرار نیست اتفاق بیفتد.”

ما حق این را داریم که سوالات و ایده های خودمان را دنبال کنیم و ببینیم که اگر واقعا شد چه؟ اگر آن ایده عملی شد چه؟ اگر هم نشد، حداقل به دنبال ایده‌مان رفته ایم و با این کار در مورد خودمان و زندگی، چیزهای جدیدی یاد می‌گیریم که شاید از راه دیگری نمی توانستیم آنها را یاد بگیریم.

فروختن کارهای هنری‌تان در یک فروشگاه آنلاین، باز کردن یک مغازه در شهر مورد علاقه‌تان، فروختن همه چیز و سفر به دور دنیا و… ایده ی مسخره ی شما هر چه که می خواهد باشد، آنقدر که شما فکر می کنید احمقانه نیست. فقط احمقانه به نظر می رسد چون تلاشی برای اینکه این گونه به نظر نرسد نکرده اید. یک هندوانه ی زرد یک ایده ی احمقانه به نظر می رسد، البته تا وقتی که آن را نچشیده اید. وقتی بچشید مزه اش مانند یک هندوانه ی عادی است و فقط رنگش زرد است. اینکه خلاقیت ها و ایده هایتان را حمایت کنید ممکن است دیوانگی به نظر برسد، ولی اگر این حمایت ها جواب بدهد چه؟ آیا این ریسک را می پذیرید که بعدا بتوانید از آن ایده سود ببرید یا اطلاعات جدیدی در مورد آن کسب کنید؟

ما نمی توانیم قبل از اینکه در مورد ایده ای تحقیق کنیم و آن را بشناسیم، بفهمیم آن ایده مزخرف و بی معنی است یا نه، چون خیلی چیزها را در موردش نمی دانیم.

وقتی با ایده ی مسخره ی مسابقه‌ی دور دنیا با بالون مواجه شدیم، هیچ کس تا قبل آن به این ایده فکر نکرده بود ولی ریچارد برانسون طبق عقیده ی شخصی‌اش ( عقیده ی شخصی اش این بود که بیخیال همه چیز، بیا انجامش بدیم) موفق شد یک رکورد جهانی ثبت کند. (در کل، زندگی برانسون انجام مجموعه ای از ایده های احمقانه، به جای فرار از آنهاست و او در بیوگرافی‌اش مختصری در مورد آنها توضیح می دهد.)

اِلان ماسک، وقتی ایده ی ساختن یک شرکت بازرگانی که موشک به فضا پرتاب می کند، به ذهنش رسید، اجازه نداد که هیچ چیز مانع راهش شود. شرکتی که او به خاطر دنبال کردن این ایده اش پایه گذاری کرد، اسپیس ایکس، یکی از شرکت های پیشروی فضایی در دنیاست. اِلان ماسک برای رسیدن به چیزی که الآن است باید یک ایده ی احمقانه را دنبال می کرد. آشلی ونس در مقاله اش نوشته که “ماسک تفسیر خودش از حقیقت را دارد که همیشه آن تفسیری نیست که دیگران از حقیقت دارند و آن را به اشتراک می گذارند.”

ایده ای که دارید نباید الزاما خیلی جاه طلبانه باشد؛ مثل شکستن رکورد دنیا (در یک رشته) یا تغییر دادنِ آینده‌ی جهان. حتی ایده های احمقانه ی کوچک می توانند بسیار باارزش باشند، البته اگر پیگیری شوند.

مشکل ما این است که ترس ما از چیزهایی که می شناسیم حاصل می شوند، نه چیزهایی که نمی شناسیم. برای اینکه زندگی خلاقانه‌تری داشته باشیم نباید ایده های احمقانه مان را به حال خودشان رها کنیم، بلکه باید به سوی آنها خیز برداشته و آنها را به چنگ آوریم. همان طور که استیو جابز گفته:

“وقتی بزرگ می شوید، به شما می گویند که دنیا همین گونه است و زندگی شما فقط همین است که در این دنیا زندگی کنید. سعی کن که به موانع زیادی برنخوری، سعی کن خانواده ی خوبی تشکیل دهی، تفریح کن، مقداری پول پس انداز کن. این نوع زندگی، خیلی محدود است. زندگی می تواند خیلی وسیع تر و بزرگتر باشد اگر یک اصل ساده را درک کنید: تمام چیزهایی که دور و بر شماست و اسم آن ها را زندگی گذاشته اید توسط افرادی که از شما باهوش تر نبوده اند ساخته شده است. و شما می توانید آنها را تغییر دهید ، می توانید روی آنها تاثیر بگذارید…وقتی این را یاد گرفتید دیگر هرگز مثل قبل نخواهید بود.”

پس پیش به سوی ایده های احمقانه .

 

ارسال این مطلب به تلگرام

telegram
برچسب ها :