جادوگر!
همه میدونیم که جادو یه چیزه خارق العادست!
یه چیزی که از ابعاد منطقه موجود خارج میشه!
موبایل و ریموت کنترل یا سایر وسیله ها , در زمان ابداع خودشون مجیک بودن!
غذاهایی با طعم های خاصی که میخوریم و دنیامونو برای چند لحظه عوض میکنه و بهش رنگ میده! اینا همه مجیکه!!
همه این مثال هارو زدم که بگم
جادو حتما چیز هایی نیس که ما در مراسم شعبده بازی میبینیم!
جادو در درونه توئه!
کم کم متوجه میشیم چقدر درونه ما با جهان بیرون ما در تماس و تاثیره!
اینو آروم آروم پیداش میکنیم!
کشف در مسیر جادوگر
کم کم در مسیر جادوگر کشف میکنیم که ما چقدر منحصر به فردیم, چه قدر خاصیم!
و ما در دوران کودکی ازین خاص بودن ترسیدیم!
چون این خاص بودن همیشه برای ما هزینه آورده! برای ما دردسر آورده!
بچه تو چرا اینطوری میکنی ؟
مردم اینطوری میگن!
بچه تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
بچه تو چرا اینطوری راه میری؟
بچه تو چرا اینکارو میکنی؟
اینا باعث میشه از خاص بودن خوف کنیم! ولی درونن ما متوجه میشیم که خاصیم!
و اگر به این خاص بودن بتونیم ارزش بدیم, شروعی برای یه تجلی هس!
ما از دوران کودکی, خاص بودن و یه سری توانایی هامون رو میبریم در یه دستاری پنهانش میکنیم
چون میترسیم که تحقیر بشیم!انگار میفهمیم که این خاص بودن رو باید نگه داریم و روزی ازش
رونمایی کنیم که ارزش هاش دیده بشه و پسندیده بشه!
برکه ای از حقارت
ما در برکه ای از آب حقارت غرق میشیم که در روند زندگی نیمه دوم
عمر باید سطل به سطل , این حقارتو خالی کنیم!نمیتونیم یه دفه ای
در یه آن اینکار رو بکنیم! و عظمت خودمونو پیدا کنیم و بیایم بالا!!
نه! اینطوری نیس!
باید سطل سطل خالی کرد! درسته که زمان میبره اما
اینو به یاد داشته باشیم که هر یه سطلی که خالی میکنیم ,
یه سطل به عظمت و عزت ما اضافه میشه!
یعنی چشممون قدرته دیدنه فرصت های زندگیمون رو پیدا میکنه!
چرا اتفاق تازه ای در زندگی ما نمی افته؟
یکی از علت هاش میتونه این باشه که اتفاق تازه ای در درون ما نیفتاده!
درون کهنه , همیشه یه زندگیه کهنه تحربه میکنه!
اگه فقط تو بشینی نیایش کنی ولی چشماتو باز نکنی نمیشه!
اما وقتی تو واقعا دنبال چیزی میگردی و تلاشتو میکنی , به شکل عجیبی یه همزمانی رخ میده!
تماس با درون
باید با روحت بیشتر در تماس باشی! تا یه سری اتفاقات خاص برات بیفته! یه نشونه برات اتفاق میفته که تو رو هدایت میکنه!
باید به خود حقیقی ات برسی!
در این صورت به میزان نقشت برای خلق زندگیت پی میبری!
تازه میفهمی چطوری میتونی زندگیت رو از طریق ذهنت خلق کنی!
آدمیزاد وقتی به این نقطه میرسه یهو در خودش بُهت میشه!
یه چیزی که میخواستی و به طور خاص به دستش آوردی که باورت نمیشه!
یا یه چیزی که داشتیش ولی ندیدیش!
بپذیر که آنچه که داری رو خواستی!
من کم کم میپذیرم که آنچه که دارم رو خودم خواستم! یعنی وقتی تو در درونت متعلق به عدم لیاقت هستی, اونموقع موفقیتی پیدا نخواهد شد!
این موضوعی هست که در عمیق ترین لایه های ما اتفاق میفته نه در لایه های سطحی ما.
حتما ترس هایی در درونت هست که آرزوهات محقق نمیشن.
یونگ میگه :
اگر شما چیزی رو میخواین و بهش نمیرسین , انرژی ای در درون شما هست که نمیخواد به اون خواسته
برسین و اون قوی تر از بخشی از شماست که میخواد به این خواسته برسه!
برای همین تا اون ترس و انرژی بد , حل نشه , شما هیچ وقت به تحقق رویاتون دست پیدا نمیکنین؟
یه بار دیگه از شما میپرسم؟
فکر میکنید در چه چیز هایی در زندگی خاص هستین؟؟
با کارنیل همراه باشید تا بدانید در چه چیزهای خاص هستید؟
