چگونه مدارس باعث ناتوانی انسان می شوند؟
سلام دوستان عزیزم وقتتون به خیر.
بحثم رو با نظام آموزشی ژاپن شروع میکنم!
یه سری تحقیقات در ژاپن, درباره کارکرد اصلی مدرسه انجام میشه !
تا متوجه بشن مدارس باید روی چه موضوعی کار کنن و چه هدف اساسی رو دنبال کنن؟؟!
موضوعات و نظریه های متفاوتی ارائه میشه .
ولی بعد از بررسی های زیاد به این نتیجه میرسن که مهم ترین موضوع شوق آموختنه!!
شوق آموختن!
ژاپنی ها به این نتیجه رسیدن که اگه مدرسه بتونه شوق آموختن رو در بچه ها حفظ کنه, اتفاق خیلی بزرگی میفته!!
یعنی مدرسه در دانش آموز علاقه و عشقی به یادگیری ایجاد کنه که حتی وقتی از مدرسه برمیگرده هم با شوق برگرده!! و سال بعد هم با همون شوق بره مدرسه!
و مدرسه براش یه کابوس نباشه!!
خودش بره دنبال علم و دانش و مطالعه!!
وقتی مدرسه از مسیر خارج میشود!
اگر مدرسه باعث بشه که از شوق یادگیری دانش آموز کاسته بشه , عملا مدرسه از مسیر خودش خارج شده!
باید کاری کنه بچه ها خودشونم برن دنبال علم و دانش و یادگیری!
من خوب یاد نمیگیرم!
اگه در روند یادگیری در مدارس اتفاقاتی بیفته که فرد احساس کنه : من یاد نمیگیرم! و نمیتونم یاد بگیرم , این آغاز یه فاجعه است!
فقط کافیه ذهن باور کنه ضعیفه!!
یادگیری یک عمل احساسی است!
اگر کسی احساس ضعف و عدم یادگیری کرد, به محضی که با متون و موضوعات مواجه میشه, اون احساس منفی در او برانگیخته میشه!
به طور ناخودآگاه از درس فاصله میگیره و دچار اضطراب میشه!
و وقتی دچار اضطراب بشی , توانایی یادگیریت افت میکنه!
چرا ما نمیتونیم به معلم ها نمره بدیم؟؟
اگر یه جایی زبان ما افت میکنه و نمره خوبی نمیگیره و ما برچسب میخوریم که زبانمون ضعیفه!!
و چون همیشه این معلم ها هستن که نمره میدن و فضا و شرایطی ایجاد نشده که ما هم به عملکرد معلم نمره بدیم!!
بنابراین همیشه انگ کم کاری و عدم تلاش رو به ما میزنن!
و ما در میزان کارامدی و عملکرد و توانایی معلم ها هیچ نقشی نداشتیم!!
چرا گاهی اوقات میبینیم که وقتی معلم عوض میشه , یه دفعه شاهد یه شکوفایی از دانش آموز میشیم؟؟!
چون تیپ شخصیتی معلم با تیپ بچه هایی که باهاش همراه میشن , هم خوان بوده!
سبک معلم با سبک یادگیری بچه ها خونده و این باعث شده بچه ها خوب یاد بگیرن!
سبک یادگیری و یاددهی متنوع باعث شده , این معلم ,جمعیت فراگیری رو با خودش همراه کنه و احساس اشتیاق بیشتری در بچه ها ایجاد کرده!
جایگاه اصلی مدرسه اینه که باید شوق آموختن رو تقویت و حفظ کنه! چون هیچ وقت نمیتونه همه آن چیزی رو که انسان بهش نیاز داره رو بهش یاد بده!
بنابراین باید کاری کنه که خودم برم دنبال علم , مطالعه , کتاب خوندن !
و اگر در دست انداز آموختن قرار گرفتم حواسم باشه که به ذهنم این رو انتقال ندم که سخته و نمیتونم!!
بلکه بگم بالاخره سختی هایی داره, بازم تلاش میکنم و شده چندبار میخونم و از تلاشی و سخت کوشی دست برنمیدارم!
اگر از تلاش و سخت کوشی لذت ببرید, در زمره دانشمندان و نخبگان قرار میگیرید!
اگر از رو به رو شدن با مسئله احساس اضطراب نکنی و خشمی بروز ندی و احساس کنی که نیاز داری بیشتر و عمیق تر با مسئله برخورد کنی تا بتونی تاثیر وسیع تری رو مسئله بذاری و حلش کنی, در این صورت بهت تبریک میگم!
تو در زمره نخبگان قرار میگیری!
پس باید در مدارس در فرزندانمون , شوق آموختن رو ایجاد کنیم .
نه اینکه بگیم بشین بشین! تا صفحه ۹۷ باید درس بدم ! هیچ کس حق نداره از کلاس بره بیرون!
خب چه اتفاقی میفته؟؟
مگه در این صورت یادگیری رخ میده؟؟
نه!
تو تا صفحه ۹۷ درس دادی ولی اگه من حال خوبی نداشته باشم اتفاق خوبی نمی افته و از یادگیری بیزار میشم معلم من!!
معلم من , منو علاقمند کن!
هیچ چیزی برای دانش آموزان ما , جذاب تر و شیرین تر از معلم عاشق نیست!! معلم عاشق زندگی ما رو تکون میده!
معلمی که تو رو عاشق خوندن میکنه و تو میتونی از خیلی از سختی ها با عشق عبور کنی!
بهتر نیس یکم بیشتر فکر کنید؟؟ و روشتون رو تغییر بدین؟
با کارنیل همراه باشید تا بدانید چگونه مدارس باعث ناتوانی انسانها میشوند.