چرا باهوش هستم ولی موفق نیستم؟؟
چرا بعضی از ماها احساس میکنیم باهوش هستیم ولی به اندازه ی هوشمون در زندگی موفق نیستیم؟؟
ببینید یه چیزی که در فرد باهوش وجود داره و کمکش میکنه که احساس خوبی داشته باشه , اینه که یه درکی از محیط اطرافش داره!
اما چیزی که باعث میشه در کشور ما باهوش بودن دچار خدشه بشه , اینه که خیلی از ماها هوش درک منفی ها رو داریم , بدون کوچکترین خلاقیتی برای استفاده مثبت!
یعنی خیلی از بچه های باهوش هستن که خیلی خوب خطرات رو میشناسن و خیلی خوب مشکلات رو میشناسن ولی این بیش از حد فکر کردن و تمرکز کردن روی مشکلات باعث میشه فرصت ها رو نبینن!!
و یه چیزای دیگه ای هم که اتفاق می افته اینه که اکثر آدمای باهوش فکر میکنن زمانی این ارزش هوشی شون یا این ارزشمندی شون پا برجاست که هیچ خطایی ازشون سر نزنه !!
به همین خاطر , عموما , کارشناس های بسیار خوبی برای شرکت هایی میشن و عالی هم کار میکنن,
اما
همیشه براشون مهمه اشتباه نکنن!
و اگه کسی که باهوشه , قراره اصلا اشتباهی نکنه تا باهوشی اش زیر سوال نره, یه اتفاق اساسی توی زندگیش میفته!!
و اینکه مجبور میشه سراغ علایقی که قلبا میخواد بهشون برسه ولی ریسک داره, نره!!
میدونه خیلی توش موفق میشه ! ولی. چون احتمال میده بره و یه اشتباهی بکنه و بعد میترسه مردم بهش بگن ای بابا تو که باهوش بودی چرا؟؟ تو دیگه چرا؟؟
این جا هوش هیجانی مطرح میشه!
یعنی کسی که هوش هیجانیه خوبی داره طاقت این که با شکست رو به رو بشه رو هم داره!
و خوب میدونه توی این موقعیت چه کار باید بکنه و چطور با شکست روبه رو شه!
وقتی شما شکست میخورین , مهم ترین چیز اینه که توی احساس بی ارزشی غرق نشین , چون عموما ما فکر میکنیم وقتی اشتباه میکنیم ارزشمون زیر سوال می ره!
یعنی دیگه ما آدم ارزشمندی نیستیم!!
ولی این جوری نیست!!
هرکسی هر محاسباتی بکنه , احتمال داره که توی محاسباتش خللی به وجود بیاد ولی این چیزا رو که شما کم کم یاد بگیرین , میشین یه آدم پخته!!
توی بیزینستون, توی خانوادتون و …
و یه آدم پخته کسی نیس که اشتباه نکرده!! بلکه کسیه که اشتباه کرده ولی فهمیده اشتباهشو و حواسشو جمع کرده که دوباره این اشتباهاتشو تکرار نکنه!!
پس این که شما باهوش هستین, توی نمراتتون , توی اتفاق های اطرافتون و توی تجزیه و تحلیل مشکلاتتون ,نشون میده
اما
اینکه به اندازه کافی موفق نیستین , به این بر میگرده که ترس دارین که انگ اینو بهتون بزنن که شما دیگه چرا؟؟ از شما دیگه بعید بود!!
پس کسی که موفقیت داشته کسی بوده که تجارب شکست هم داشته و ازش درس گرفته!
اینو به ویژه دارم به بچه های ۱۸ تا ۳۰ سال میگم که حواسشون رو جمع میکنن تا اشتباه نکن!!
من میگم نگاهتو به این اشتباهات عوض کن. یعنی اگه شکست خوردی , یه جور دیگه بهش نگاه کن و از فرصت هات استفاده کن و درس بگیر!
یه اتفاق دیگه ای هم که برای باهوشا میفته اینه که وقتی دارن یه اتفاق و هدف رو پیگیری میکنن و به ابهام میرسن , ترس دارن که نکنه این ابهام اونا رو شکست بده!!
بنابراین یهو موضوع رو عوض میکنن و میرن سراغ یه موضوعه دیگه و دیگه و دیگه و …
بعد شما میبیین که اگه اینا یه موضوع رو گرفته بودن و خوب ادامه داده بودن , سختی ها و تلخی هاشو تحمل میکردن , امروز در جایگاه خودشون نامبر وان بودن!
و این واقعیته که بعضی از آدما تنوع طلبی شون یه فراره!!
نه واقعا عقاید و ایده های متفاوت!!
نه!
توی این ایده جواب نگرفتن و خسته شدن , میپرن میرن توی یه جای دیگه و یه ایده ی دیگه میگیرن!!
باید تمرکز کنی و با اصل تمرکز بری جلو و نتیجه میگیری!!
پس شما چه خانم چه آقا باشید , از این که بخواین یه چیزی رو خیلی کامل کنید و بعدش بیرون بیارینش , پرهیز کنید!!
چون خیلی از آدما قبرستان ایده هستن و به علت این که خیلی کامل گراییه افراطی دارن, اگه ایده ای که دارن کامل کامل نشه و همه چیشو تا آخرش نبینن, نمیتونن بیارنش بیرون!!
۵,۷,۱۰ ساله روی یه پروژه موندن و هیچی جلو نمیره!!
پس نترسید و از اشتباهاتتون درس بگیرین و برین جلو!!
و همه اینا علت این بود که چرا ما باهوشیم ولی به اندازه کافی موفق نیستیم!!
خوشحال میشیم نظرتون رو درباره این متن بدونیم.
ممنون خیلی خوب بود تشکر
چقدر خوب نوشتین
مشکل من دقیقا همینه.فکر میکنم کمال طلبی منفی هست! از اشتباه میترسم و برای همین بعد از لیسانس دیگه هیچ کار چشمگیری انجام ندادم درصورتیکه جزو بهترین دانش آموزای مدرسه بودم و با بهترین رتبه دانشگاه قبول شدم!!
وای عالی بود. فوق العاده. مشکل من دقیقا ترس از شکست هست اگه نترسیده بودم و ازین شاخه به اون شاخه نپریده بودم مطمینم تا الان نوبل گرفته بودم…
درس بزرگی بهم داد مطلبتون. روزی که نوبل بگیرم حتما بیاد میارم که این متن منو متحول کرد…
ممنون