چالش معجزه زندگی من :)

1 می 2017 ۲۰ دیدگاه

تو زندگی همیشه یه وقتای اتفاقاتی می افته که اصلا انتظارشو نداشتیم، یه اتفاقای که باعث میشه یه مشکل بزرگ از ما حل بشه، یا باعث میشه زندگی ما تغییر کنه ،انگار خدا یهویی می رسه و مسیر زندگیمون تغییر میده، اسم این اتفاقات یهویی، غیر منتظره رو میذاریم #معجزه

اما چالش…

دوستان اگر معجزه ی در زندگی شما رخ داده است که باعث تغییر زندگی شما شده است را در یک پیام با شرح کامل آن اتفاق و…. در قسمت کامنت های همین پست بنویسید ارسال بفرمایید.?
سپاس فراوان از شما کارنیلی های عزیز

بهار:من فکر می کنم خود معجزه ام
چون همیشه خدا حواسش بهم بوده
اینو از کوچک ترین اتفاق های زندگی تا بزرگ ترین اتفاق های زندگیم فهمیدم
خدا خیلی مهربونه
به نظر من هرکی میگه خدا حواسش بش نیست فقط باید طرز فکر و طرز دیدشو عوض کنه
چووون خدا خیلی مهربون?
خیلی?
حتی اگه ما بعضی وقتا بنده ی خوبی نباشیم:)

 

سارا:Mojeze zendegi khodam hastam
Az waqhti khoda mano khalqh karde shodam mojeze zendegi ☺️?

 

نسیم:سلام من چیزی که به ذهنم رسید در مورد انتخاب رشته ی کارشناسیم بود،با اینکه رتبم خیلی خوب بود ولی بخاطر عدم اگاهی بعضی از رشته ها و دانشگاهارو شانسی زدم، اخرش یه رشته معمولی تو شهرستان قبول شدم، دورواطرافیام انقدر گفتن از رشته ای که انتخاب کردم پشیمون میشم و اصرار اونا باعث شد من بفکر تغییر رشته بیفتم، سال دوم تصمیم گرفتم رشتمو تغییر بدم وبرم دانشگاه سطح بالاتر، تو اخرین ثانیه های ثبت نام برای رشته جدید متوجه شرایطی شدم که نتونستم اون شرایطو قبول کنم ولی اون زمان از این که نشد تغییر رشته بدم بینهایت ناراحت و افسرده بودم، اخرش به رشتم علاقه ی زیادی پیدا کردم و تا ارشد خوندم و در حال حاضر موقعیت کاری خوب هم دارم، الان رشته ی من یکی از پر کار ترین رشته ی کشور هست در حالی که اون رشته ای که میخاستم برم الان اصن طرفدار نداره و من از این بابت همیشه خداروشکر میکنم، حس میکنم خدا همیشه منو میبینه و مواظبم هست وهمیشه این قضیرو به عنوان معجزه ی زندگیم میدونم وخدارو شاکرم.

آقای رنجبر:سلام به همه کارنیلی های عزیز معجزه زندگی من و نقطه عطف زندگیم بیماری ام اس بود دقیقا بعد از اولین روزی که روی ویلچر نشستم از ته دل گریه کردم و تصمیم گرفتم جور دیگه به زندگی نگاه کنم به دیوار چنگ میانداختم که زودتر از روی ویلچر بلند بشم الان سالها گذشته یادم نمیاد آخرین باری که به پزشک مراجعه کردم کی بود فقط یادمه آخرین بار دکتر به من گفت از این پس استرس نداشته باش و از زندگیت لذت ببر دیگه نیازی به مصرف دارو نداری _ زمان استخدامی به من گفتن شما بیمارید و توانایی کار ندارید_ الان سمتم معاونت اداره هست_و حامی مالی سه دختر یتیم و یک بیمار هستم تمام تلاشم این هست که از زندگی لذت ببرم و آرامش رو بقیه هدیه بدم به همه شما آرزو میکنم معجزه سختی مثل من نداشته باشید ولی زندگیتون پر از معجزه های قشنگ باشه انشاله

 

 

مهربان:معجزه ها همیشه اتفاق میوفته،برای کسی ک باورش داره..و از وقتی چشماتو ب روی معجزه باز کنی،میبینی چقدر معجزه ها زیادن و عاااااشق زندگی میشی..معجزه های کوچیک،مثل برآورده شدن یه آرزوی کوچیک..شاید تماس یهویی کسی ک خییییلی وقته ازش خبر نداشتی..یا یه معجزه بزرگ،مثل فرصت یه زندگی دوباره…۴سال پیش،تصادف وحشتناکی داشتم..یه ماشین بهم زد..کاپوت ماشین با سرعت اومد تو شکمم..پرت شدم رو کاپوت..راننده نمیتونست ترمز کنه..و یکدفعه.پرت شدم رو زمین..دچار شک عصبی شده بودم..اما زنده موندم!..و کاملا سالم!!!! دکترهای بیمارستان انواع آزمایش ها رو ازم گرفتن اما دیدن سالمم!!میگفتن معجزه بوده..از اون موقع ب بعد دیگه هرگز زندگیم مثل قبل نشد!!،از اون روز تا الان بهتر زندگی کردم،تو کارم خیییلی پیشرفت کردم و سعی کردم تا حد امکان ب هرکسی ک میتونم هرجوری ک میتونم کمک کنم..چون احساس میکنم خدا منو ارزشمند دیده ک کاری کرده ی معجزه ب این بزرگی برام اتفاق بیوفته و بهم ی زندگی دوباره داده..پس از همون روز تصمیم گرفتم جوری زندگی کنم ک باعث افتخار باشم و نشون بدم لیاقت یه عمر دوباره رو دارم..

 

نیما:معجزه ها همیشه اتفاق میوفته،برای کسی ک باورش داره..و از وقتی چشماتو ب روی معجزه باز کنی،میبینی چقدر معجزه ها زیادن و عاااااشق زندگی میشی..معجزه های کوچیک،مثل برآورده شدن یه آرزوی کوچیک..شاید تماس یهویی کسی ک خییییلی وقته ازش خبر نداشتی..یا یه معجزه بزرگ،مثل فرصت یه زندگی دوباره…۴سال پیش،تصادف وحشتناکی داشتم..یه ماشین بهم زد..کاپوت ماشین با سرعت اومد تو شکمم..پرت شدم رو کاپوت..راننده نمیتونست ترمز کنه..و یکدفعه.پرت شدم رو زمین..دچار شک عصبی شده بودم..اما زنده موندم!..و کاملا سالم!!!! دکترهای بیمارستان انواع آزمایش ها رو ازم گرفتن اما دیدن سالمم!!میگفتن معجزه بوده..از اون موقع ب بعد دیگه هرگز زندگیم مثل قبل نشد!!،از اون روز تا الان بهتر زندگی کردم،تو کارم خیییلی پیشرفت کردم و سعی کردم تا حد امکان ب هرکسی ک میتونم هرجوری ک میتونم کمک کنم..چون احساس میکنم خدا منو ارزشمند دیده ک کاری کرده ی معجزه ب این بزرگی برام اتفاق بیوفته و بهم ی زندگی دوباره داده..پس از همون روز تصمیم گرفتم جوری زندگی کنم ک باعث افتخار باشم و نشون بدم لیاقت یه عمر دوباره رو دارم..

 

لیدا:
درست ٢سال پیش وقتی شکسته شده بودم توی رابطه بعد ٢سال فک کردم دیگه تمومه?. بعد ۶روز کارمم از دست دادم حالم اصلا خوب نبود ک بدترین اتفاقم بعد٢۵روز پیش اومد پدرم فوت کرد??? هیچی دیگه واسم نمونده بود کاملا له شدم واسه دختری ک هیچ کاری نمیتونست تنها انجام بده حتی نمیتونست رانندگی کنه ..نون بخره ..یه دختر لووس ..خدا تنهاش نذاشت بهش لبخند زد دستشو گرفت .تونست رو پاش وایسه خودشو بسازه تکیه گاه مادر و خواهرش بشه مسؤلیت پذیر شد این یعنی معجزه..اغوش خدا..اگه به ته خط رسیدید بدونید یکی هست حواتون و داره فقط حسش کنید?

 

 

 

شیوا:من حس میکنم تو کل مراحل زندگیم بزرگترین معجزه زندگی خودم بودن واین معجزه هر دفعه بزرگتر و بزرگتر شده.
به طور کلی زندگی من خوش یه معجزست و موجودیت خودم هم یک معجزست

 

 

 

مهسان:سلام ب همه کارنیلی هایی که ب خدا اعتماد و به معجزه اش ایمان دارن.
من توی تنها ترین لحظه های زندگیم درست وقتی که ب یقـین رســیده بودم ک هیچ مردِ خــوبی دیگــ وجود نداره ، از خدا با تمام وجود خاستم منو از تنهایی در بیاره و خوشبختم کنه ،
بعد از سه سال تنهایی ۱۳ اسغند ۹۵ ب طرز شگفت انگیزی با آقایِ همه چی تمومی آشنا شدم.
معجزه اش اینجاست که من و این آقا
۵ سالِ پیش همکلاسی بودیم اما حـتتتتتی یکبار هم سلام احوالپرسی نداشتیم و حالا کیلومترها باهـم فاصله داریم و
اوایل اسفند از طریق اینستا و آشناییتِ دانشـگا و …. همـدیگرو کشفـ کردیم و بهم علاقه مند شدیم و برای آیندمون برنامه داریم حالا.
ما خیلی خیلی خیلی شــبیه همیم از نظر اخلاقی، فرهنگ ، هدفدار بودن ، طرز فکـر ، سلیــقه ، انقدری کـ گاهی حس میکنم اون ، مــنم .
حالا انقد خوشحالم ، انقد خوشبختم که گاهی باورمـ نمیشه خدا واسم سنگـ تموم گذاشته ب اون سرعتــ.
دلمـ میخاد ب تک تک آدمای زمین بگم توروخدا انتخابتون و خوشبخـتی تونـ رو بسپارید بخدا و بایســتید و
معجــزه اش رو نظاره کنید و لذتــ ببــرید.
بهش اعتمــاد کنید تا واستون بهتــرینا رو رقمـ بــزنه .
از خــدا ممنونم بخاطر آوردنِ آرَشـــَم توی زندگیم ، مـرســی خــدا ، مرســی ❤️

 

 

 

نور:میتونم بگم کُل زندگی ام تا همین الانش پُر از مُعجزه از طرف خدا بوده !
یه مثالش همین ۴ ماه پیش برای خانوادم اتفاق افتاد … مادرم سالها قبل بدون هیچ پیش زمینه ی ژنتیکی مبتلا به سرطان شدن … الحمدلله خوب شدن تا همین ۴ ماه پیش که خیلی اتفاقی توی چکاپ سالانشون متوجه شدن که انگار دوباره سرطانشون برگشته … “متاستاز نجاعی” راستشو بخوایید مادرم بیشتر علائم این بیماری رو داشتن و خوب شخصی در شرایط مادر من تنها “۵ “سال یا شاید کمتر امکان زندگی و نفس کشیدن داشت …
نمیدونم چی شد ولی وقتی به خودمون اومدیم دیدیم چهارماه گذشته و مادرم عمل کرده و جواب پاتولوژی مادرم‌نسبت به این بیماری که بهش مشکوک شده بودن منفی هست …
نمیدونم چه جوری اون بالا سریو شکر کنم … در واقع تو روز کابوس میدیدم چون چندتا اتفاق برای تک تک اعضای خانوادم همزمان با مریضی مادرم پیش اومد .
ولی خوب اون بالا سری بگه ممکنه پس غیر‌ممکن عالم هم باشه،” ممکن میشه”^_^???

 

 

 

مبارک:سلام وقتتون بخیر
من کلا زندگیم معجزه هست حتی خودم
من وقتی میخاستم به دنیا بیام بخاطر مسمومیتی که مادرم داشتن همه دکترا گفته بودن که اگه ۵دقیقه دیرتر رسیده بودید بچه تون رو از دست میدادید و از تاریخ تولدم خیلی زودتر به دنیا اومدم و با یه وزن خیلی کم
بعدش که به دنیا اومدم تا ۶ماه فقط گریه میکردم به طوری که شاید ۱ساعت در روز ساکت بودم که اطرافیان فک میکردن شاید تا فردا زنده نباشم
خانواده ام نزدیک به ۵دکتر میرن برا نشون دادن من فک میکردن یه مشکل حاد دارم که اینقدر گریه میکنم
بعد از ۶ماه که میبینن من وزن چندانی اضاف نکردم مادرم میفهمه که من بخاطر گرسنگی بوده
۶ماه نمیدونستن مادرم شیر نداره.
۲سال پیش خبر تومور سر عمه ام رو شنیدم که دکترا بهش گفتن ۱ماه دیگه بیشتر زنده نیستی که الان خداروشکر زنده ان
وقتی خبر سرطان عمه رو شنیدیم پدرم چندماه بعد رفتن دکتر و دکتر گفت چشاتون اب سیاه اورده و احتمال داره بینایی تون رو از دست بدید که بعدش عمل کردن و الان خدارو هزار مرتبه شکر هیچ مشکلی ندارن.
زندگی من پر از معجزه اس
دوستای گلم معجزه نباید یه چیز خیلی بزرگ باشه همینکه دلت هوای یه نفرو میکنه و اون بلافاصله باهات تماس میگیره این معجزس.
من بعضی وقتا دلم هوای یه غذایی میکنه و در عرض ۱ساعت شد همسایه یا یه اقوام با ظرف غذا میان خونمون.
چیزای خیلی کوچولو معجزه ان?

یاسین:بنظره من بزرگترین معجزه ای ک توی زندگی من هستو یک رخداد خیلی بزرگیم بوده موزیک و خوندن هستش،شاید خیلیا بگن معجزه خیلی با این چیزی ک من گفتم فرق داره ولی من اینو یک معجزه بزرگ میدونم چرا که وقتی ناراحتم دلم گرفتس ناامیده ناامیدم رنجدیم خستم و……کلی اتفاق دیگه ک منو داغون میکنه وقتی میخواد برای من در کنار این همه سختی یک رهایی و یک معجزه رخ بده تنها دلیلشو معجزش خوندنم و شنیدن صدای موزیکی هستش ک منو بیدار میکنه منو امیدوار میکنه اون موقع هستش ک بدترین حسه دنیاام نمیتونه این لحظه ای ک از طلا ام برام با ارزش تررو بگیره مقدس ترین چیزی ک در کنار مقام خدا از دیدگاه من هستش موزیکه،بنظره من انسان معجزش همون چیزیه ک دلیله امیدو روحیشه و دلیل تلاشش برای موفقیته برای رسیدن ب قله ها ک همه ی اینا از عشق ب اون چیزیه ک تورو میتونه زنده نگه داره و بسازتت ?هستش.

تینا:سلام
بعد دوسال پشت کنکوری بودن میخواستم دیگه برای همیشه پزشکی رو فراموش کنم??واقعا حال خوبی نداشتم افسردگی شدید گرفته بودم از هرکی کمک میخواستم کمکم نمیکرد و من اونقدر داغون بودم حتی نمی تونستم باخانوادم حرف بزنم یه روز دلم خیلی بد شکست زدم زیر گریه به خدام گفتم واقعا این همه روزای بد حقم نیست خودت کمکم کن ….همون روز یه پزشک کمکم کرد و قرار شد که هرشب گزارش کارام رو ببینه این یه معجزه بود????و واقعا زندگیمو تغییر داد شاید خود اون پزشک متوجه نشه که چقدر حرفاش برام مفید بود اما منی که از زندگی خودم باخبرم بعد این همه سختی حداقل خوب بودن مهربونی و انسانیت از یه آدم یاد گرفتم
و به این جمله رسیدم که تو تاریک ترین لحظه زندگیمون بازم خدا و فرشته های زمینیش هستن…???و به خودم قول دادم هیچ وقت ناامید نشم.

 

 

 

نیلوفر:معجزه ی زندگیِ من ، حسِ لمسِ گرمیِ دستای خداست تو موقعیتی که در به در دنبالش بودم❤️

 

الهه:معجزه زندگی من:
۴ سال پیش بود من یه کار خوب داشتم و شوهرم با اینکه سخت کوش بود ولی کار خوبی پیدا نمیکرد و همیشه دنبال کار بود گذشت و تا اینکه من به طرز غیر منتظره ایی بر اثر یه سو تفاهم از کار خودم اخراج شدم اون روزا رو یادم نمیره خیلی وحشتناک بود حالا شده بودیم دو تا بیکار..
درست همون روزا که فکرمیکردم دیگه دنیا برام تموم شده از سر کارم باهام تماس گرفتن و بعد از عذرخواهی خواستن که همسرم هم استخدام کنن..
الان ۴ سال از اون روز میگذره و من همیشه خدارو شاکرم و در اتفاقات سخت صبور.

ارسال این مطلب به تلگرام

telegram
برچسب ها :

  • nmigam kho

    pas koooooo pm mannnnnnnnnnnnnnnnnnnnnn

  • سینا

    سلام شاید معجزه زندگی منو باور نکنین…
    از سال اول دبیرستان من وارد بحث متافیزیک شدم…خیلی به این بحث علامند شدم و به زندگی پوچ و بی معنی ظاهری زندگیم معنی و هدف تازه ای داد…این بحث به شدت پیچیده،طولانی و دارای شاخه های متعدد است.در طی ۲ سال به اکثر شاخه های این علم زیبا و مرموز تسلط پیدا کردم و در سال سوم دبیرستان وارد علم “اتحاد با خدا” یا عرفان شدم…از الان بگم این موضوع ربطی به ریاضت و سختی و غیره نداره و همه چیزایی که مردم میدونن مثلا در مورد مرتاض و غیره کاملا شایعه ای بیش نیست…اما حالا: متاسفانه با غنای کامل این مبحث اکثرش مخفی و سینه به سینه منتقل میشه…یعنی از استاد به شاگرد و هیچ جا ثبت نمیشه…مشکل کار اینجا پیش اومد که من در یادگیری فن نهایی به بن بست برخوردم،یعنی تمام علوم قبلی پیش نیازها برای این کار نهایی بود و از لحاظ کیفیت ۳۰% و فن نهایی ۷۰% را شامل میشود و به بیان دیگه تمام زحماتتون به باد میره…نه اینکه کلا بی فایده باشه ولی ارزش نهایی فن نهایی در مقایسه با بقیه مثل بی نهایت به مقداری بیش نیست…بالاخره یکی نفر رو پیدا کردم و به خودم گفتم خدا رو شکر فردا بهش زنگ میزنم تا بتونم بعدا به دیدارش بروم.فردا که زنگ زدم پسرشون گوشیو برداشتم و ناراحت…از ایشون که جویای استاد را شدم فرمودن که متاسفانه امروز صبح فوت کرده اند.قبل از هر چیز یک پیام مهم :–>گاهی وقتا خداوند شانس را یکبار به شما بیشتر نمیدهد چشمان خود را به شدت باز کنید<— واقعا ناراحت شده بودم هم به خاطر خودم و هم به خاطر استاد و اینکه چرا زودتر نجنبیده بودم (که البته بارها بابت این موضوع ضربه خورده ام) در هر صورت ۶ الی ۷ سال بی وقفه گشتم…سالها طول کشید اما هر جا میگشتم یا در بسته یا کسی که نمیدانست…تمام آرزوهای دیگرم مرده بودند واقعا به خدا نگاه میکردم که تمام وجودم از درماندگی لبریز شده بود.شب ها به دیوار اتاقم نگاه میکردم و بی هیچ هدفی حتی تا صبح به مقابلم خیره میشدم ولی هیچ…تا اینکه شب عاشورا دقیقا شب قبل از عاشورا که دیگه از ناراحتی جان به لبم رسیده بود از خدا طلب کردم یا آرزویم را برآورده کن یا این فکرو برای همیشه از سرم بیرون کن تا اینکه فردای آنروز در حدود ساعت ۲ یکی از دوستانم به من زنگ زد و گفت کسی را میشناسد که این علم را بلد است من با ایشان تماس گرفتم و تمام مشکلاتم را به ایشان گفتم.ایشان گفتن صبر کن و از من آدرس ایمیلم را پرسیدن بعد از حدود ۱ ساعت بدون اینکه مزدی از من بگیرند تمام تکنیک های فنون نهایی را دست نوشته به آدرس ایملم فرستاده بودند.بله ۶ الی ۷ سال تمام طول کشید تا من به آرزویم برسم در جایی که هیچ کس هیچ احدی از این موضوعها باخبر نبود.الان به شدت زندگی من عوض شده و نه تنها کانال کارنیل کاملا برای من قبلا اثبات شده بلکه به همه میگویم اگر میخواهید معجزه ای در زندگی شما اتفاق بیفتد تا لحظه آخر نباید دست از جستجو بردارید زیرا معجزه ها فقط برای رهرو ها اتفاق می افتد.رهرو آن نیست که گهی کند و گهی خسته رود رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.زندگیتان سرشار از معجزه❤️

    • miaad

      سلام سینا .منم به این مبحث (متافیزیک) خیلی علاقه دارم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم .
      این ادری ایمیل منه اگه امکانش بود با هم در ارتباط باشیم
      miaad.hanifi@hotmail.com

    • امیر علی

      سینا جان دمت گرم ، ممنون بابت مطالب انگیزشی، من از سال ۷۲ یوگا رو یاد گرفتم و تمرکز میکردم از کتاب ها و نوشته های داخلی هم استفاده کردم مثل اثار آقای کابوک ولی نتیجه نمیگیرم اگه محبت کنی برای منم اون فن نهایی رو بگی ممنون میشم اینم ایمیل منه ado60153@gmail.com بازم ممنون

  • بانوی مهربان

    سلام معجزه ی زندگی من ماجرای ازدواجم بود که عاشق یه پسر شاعر مثل خودم شدم و وضعیت مالیش مناسب نبود و خانوادم خیلی مخالفت کردن. ولی من به انتخابم مطمئن بودم. ایشون یه شغل ساده داشت و خانوادشم یک ریال تو مخارج عروسی ما کمک نکردن. اما با برنامه ریزی های اقتصادی خودمون تونستیم هم عروسی مفصل و خوبی بگیریم هم به مرور زمان خونه خریدیم و هم ماشین‌. نمیگم عالین ولی حداقل نیازامون براورده شدن.سه سال و نیم نامزد بودیم و سه سال و نیمه زیر یه سقفیم. چندماه پیش با همسرم نشستیم پولایی که تا بحال خرج کرده بودیم برای مخارج عروسی و خونه و ماشین و…. جمع کردیم ولی واقعا بیشتر از اون چیزی که از جمع حقوق این مدت همسرم میشه شد. حس میکنم واااااقعا اگر خدا دستمونو نمیگرفت غیییییر ممکن بود حتی یکی از این اتفاقا برامون بیفته. ولی الان یه مدته بچه دار نمیشیم و این منو خیلی افسرده کرده.
    از همه ی کارنیلی های پر انرژی میخوام دعا کنید دوباره طعم معجزه رو بچشیم.

  • کران

    گاهی وقتا معجزه ی زندگی میتونه حرفای ادمای دیگه باشه من تو شرایط سختی بودم
    که نوشته های شما رو خوندم و الان حالم بهتره از همتون متشکرم 

  • مهرشاد

    سلام من اصولا آدم تو داری هستم البته مدتیه که اینجوری شدم تو کانال شما عضو شدم الان چند ماهه امشب حالم خیلی بد بود خیلی این نوشته های دوستان رو که خوندم الان بهترم امیدوارم این شروع معجزه ای باشه برای من که خودم بتونم تو این سیاه ترین روزای زندگیم رقم بزنم اگر اینطور شد حتما مینویسم براتون داستانم رو فعلا تشکر میکنم از دوستان نادیده ولی عزیز که این معجزات رو به اشتراک گذشتن

    • Miss

      امیدوارم موفق بشید آقای مهرشاد☺

  • احسان

    معجزه یعنی همین الان که سرت به سنگ بخوره و بدونی اعمال مکلف به نفع خودمون نه اون خدای بالای سرمون

  • م

    م:معجزه های زندگی من.زندگی من کلا پر از معجزه وقتی خیلی کوچیک بودم وقتی حتی نمیدونستم زندگی یعنی چی زندگی خراب شد روم.دچار اذیت و آزار جنسی شدم.دیگه هیچی واسم مهم نبود ولی یه روز وقتی دوباره تو همون شرایط قرار گرفتم از ته دل خدا رو صدا زدم و سجده کردم به طرز غیر قابل باوری نجات پیدا کردم.بعدش کلا حواسم و جم خدا کردم هنوزم در شرایط که قرار می گرفتم نمیدونستم باید چیکار کنم.نجات پیدا کردم بعد از آن سال.وهنوزم خداروشکر میکنم چون من هم سالمم هم سرزنده هم پرانرژی و پرم از امید…مطمئنم اینده از ان منه?

  • Mari

    سلام به کارنیلی های عزیز و پر انرژی
    دوستان عجب معجزه های قشنگی تو زندگی تون داشتین 🙂 ، من معجزه زندگی همه رو خوندم. خدایا شکرت که بنده هاتو توی سخت ترین لحظه زندگی شون تنها نمیزاری.
    اما معجزه ی زندگی من…
    من تو دوران دبیرستان فکر میکردم همه دنیا خلاصه میشه تو دانشگاه رفتن و مدرک گرفتن و وااااااای بعدش یه شغل فوق العاده… چه حس خوبی میتونه داشته باشه فکر کردن به آرزوهامون
    دانشگاه رو که قبول شدم تو رشته ای که خیلی علاقه داشتم … مهندسی کامپیوتر … ۴ سال از عمرم رو درس خوندم و تلاش کردم به امیدی که یه روزی بتونم کار کنم … اما بعد از فارغ التحصیلی خبری از کار و شغل نبود 🙁
    چند تا استخدامی شرکت کردم که متاسفانه بی نتیجه موند و چند تا کار خصوصی بود که اصلا خوشم نمیومد…
    تقریبا بیخیال کار شدم و خودم رو به انجام پروژه های دانشجویی بچه های دانشگاه و پروژه های مجازی سرگرم کرده بودم.
    یه جورایی از زندگی دلسرد شده بودم ، حال و حوصله ی هیچی و هیشکی رو نداشتم.
    همش تو خونه بودم و تو تنهایی هام غصه میخوردم.
    تا اینکه معجزه ی زندگی منم نمایان شد …. واقعا معجزه بود هااااااا
    انقد تو خونه نشسته بودم که خواهرم روزی که میخواست با دوستاش بره بیرون ، منو به زور با خودش برد. با یکی از دوستاش حرف میزدم که گفت خواهرش برای یه مجموعه کامپیوتری کار میکنه و اتفاقا به یه نفر نیاز دارن ، میخوای تو رو معرفی ت کنم؟؟؟
    یه لحظه هنگ کرده بودم ، یعنی خدایا شکررررت که همه دعاهای منو شنیده بودی، گفتم آره حتما ممنون میشم.
    منو که معرفی کرد و خداروشکر یه ماهی رو آزمایشی براشون کار انجام دادن و بعدش رسمی شدم.
    از اون روز تا الان ۳ سال میگذره ، من هر روز بیشتر از دیروز تو کارم پیشرفت میکنم. انقدر معجزه زندگیم بزرگ بود که کلی روحیه م عوض شد، اصلا شدم یه آدم دیگه .
    الانم دارم ارشد میخونم تو همون رشته مهندسی کامپیوتر 🙂
    دوستان شک نکنین که زندگی همه مون پر از معجزه های کوچیک و بزرگه فقط کافیه ببینیم و قدرشون رو بدونیم.
    به امید موفقیت همه ی بچه های خوب کارنیلی 🙂

  • faz

    سلام به همه کارنیلی ها عزیز من یه جوونم که خیلی دهن بین بودم یعنی مثلا یه کاری رو میدونستم میتونم انجام بدم ولی وقتی دیگران ته دلم رو خالی می کردن منم به مرور بیخیال اون کار میشدم حالا میخوام یه معجزه از زندگی خانوادگیم براتون بگم من وقتی سرباز بودم عاشقه یه دختر خانمی شدم که خیلی دوستش داشتم اونم دوستم داشت ولی خودتون خوب میدونید وقتی پای ازدواج میاد وسط خیلیا باحرفاشون ته دلتون رو خالی میکنن ،من بیکار بودم سربازم بودم حتی پول بنزین ماشینی که قسطی خریده بودم رو نداشتم در این وضعیت خانواده ها هم کلا مخالف بودن میگفتن نمیشناسیم کیه ازکجا اومده ولی دیگه به حرف کسی اهمیت ندادم فقط به خودم میگفتن تو خودت تنهایی و مسئول کارای خودت کاری بکن که درسته خلاصه خیلی با خانمم صحبت کردم آخرسر به این نتیجه رسیدم که پای حرفمون برای ازدواج باهم بمونیم و موندیم و شروع کردیم به اوایل به صحبت کردن وبعد بحث کردن و در آخر یادمه داشتم تنها درمقابل یه لشکر میجنگیدم خیلی سخت بود یادمه پدرم میگفت پسر اگر پس فردا به مشکلی خوردی رو من حساب نکن خودت کردی خودتم پاش وایسا خلاصه سربازیم تموم شد کار پیدا کردم مخفیانه با مادرم رفتم جلسه آشنایی با خانواده خانمم و یادمه برادرای خانمم یه روز تو خیابون جلومو گرفتن تا میخوردن منو زدن اما فقط یه چیزی گفتم من خاطر خواهرتونو میخوام هرچقد میخواید بزنید من کوتاه نمیام سرتونو درد نیارم انقد رفتم اومدم که دیگه کسی نبود ندونه داستان چیه .الان ۵ ساله ازدواج کردم یه دختر دارم .پدرم خانمم رو خیلی دوست داره مثله دختر خودش برادرای خانمم همیشه بهم احترام میذارن و میگن خیلی مردی که نزدی زیر همه چیز با این همه دردسر میخوام بگم واقعابرای من یه معجزه بود چون اون زمان به هرچیزی یا هرکسی فکر میکردم به در بسته میخوردم و یادم نبود که خدایی هم هست وقتی توکل به خدا کردم و دست به عمل زدم انگار هرروز مشکلاتم کمتر میشد و این یعنی معجزه به نظر من
    پس اگه واقعا یه چیزی رو میخواید و فکر میکنید که درسته با توکل به خدا انجامش بدید مطمئن باشید خدا تنهاتون نمیزاره دست غیب خدا دونه دونه مشکلات رو از جلو پاتون برمیداره فقط اگه کم نیارید

  • Yali.beh40@gmail.com

    سلام به همگی کارنیلی های عزیزم
    و دوستان زحمت کشی کارنیل
    معجزه ی زندگی من … خب
    حقیقتش رو بخوایید … معجزه ی زندگی من خدا و مادرم بوده و هست اما بزارید شما رو با سومین معجزه ی زندگیم هم آشنا کنم
    مدتی به شدت شکسته بودم و توان انجام هیچ کاری رو نداشتم…
    شکسته به معنی کامل کلمه …
    تااینکه با معجزه ی سومی بنام کارنیل آشنا شدم و به یاری خداوند و مادر عزیزم حالم بهتر شد و بازم دارم تمام تلاشمو میکنم و باجون و دل درس میخونم … هدف هام رو باز به یاد اوردم و الان باتمام توان دارم براشون تلاش میکنم … دوباره دست به قلم هم شدم و میخوام یه کتاب هم بنویسم … البته به یاری خداوند
    و جدای از همه ی این حرف ها … تشکر ویژه دارم از گروه کارنیل که منو دوباره به زندگی برگردوندن … دعاگوی تک تک شما عزیزان همیشه هستم …
    مرسی که هستید بی منت
    خدا پشت و پناه همه تون باشه ❤

  • نغمه

    شش سال پیش پدر و مادر و خواهرزاده ام که داخل ماشینمون بودن تصادف کردن یه تصادف وحشتناک متاسفانه پدرم فوت شدن اما معجزه جایی بود که مادر و خواهرزاده ام زنده موندن با چندتا شکستگی شدید معجزه اینجا بود که هرکس ماشین رو میدید باورش نمیشد کسی زنده از ماشین بیرون اومده باشه لطف خدا شامل حالمون شد هر روز زندگی معجزه اس.اما از خدا یه معجزه بزرگ میخوام معجزه ای که آرامش بده به ثانیه هام.آرامشی از جنس خودش.معجزه ای که میخوام ملاقات با همسر الهی ام است که امیدوارم به زودی رقم بخورد و ثانیه هامون غرق لذت و شادی و عشق بشه.

  • فریده

    عالی بود

  • محتاج خدا

    ولی من سالهاست هیچ معجزه ای نداشتم من دیگه نمیدونم چطوری از خدا. و ائمه باید گمک بخوام شما میشه واسم دعا کنید

  • نشانه خدا

    من هم خودم معجزه خدا هستم زمانی ک بچه بودم ب خاطر یه ناشکری مادرم دچار بیماری شدم تمام روده هام از نظر دکتر قیچی قیچی شده بود و کلیه هام از کار افتاده بود بعد خاب پدرم ک امام رضا شفاعم داده وگفته دختر شفا میدم و با ب دنیا اومدن کوچلوی مامانم من شفا داده شدم و تمام روده هام ب هم وصل شده بودن و کلیه هام برگشتن و دکتر گفت معجزه خداس خدارو شکر

    • آرزو سودجانی

      سلام من۴سال بچدار نمیشدم وقتی عمل لاپاراسکوپی شدم دکتر گفت رحمت مادرزادی خیلی کوچیکه هر دو لوله مادرزادی بسته س. یکیش باز نشد یکی هم ک باز شد خیلی درازه. و تنبلی تخمدان داری. و دارو داد بعد مصرف دارو گفت همون تخمدان ک لولش بسته تخمک داره ک امکان حاملگی صفره گرچه با این رحم بچه نگه داشتن غیر ممکنه. ولی همون ماه ک دکتر ناامیدم کرده بود و من از خدا معحزه خاستم حامله شدم و خدا یه دختر بهم داد و ۳سال بعدشم بدون دارو یه پسر. هردو سالم و ناز.
      .

    • یاسمن

      شما چجوری انگیزه میگیرد
      خیلی ناامید خستم ، سال اخرم هستم امتحان ها حضوری نمیدونم چجوری بخونم جمش کنم از دست همه دلخور عصبی تو رو خدا کمکم کنید برام دعا کنید نظری حرفی ، ایده ای هر چی دارید بگید افسرده افسردم شبا زار زار گریه میکنم از همه بدم میاد وضع زندگی مون خیلی بد شده

  • لیلا داودی

    لیلی
    خدای خوب و مهربانم بزرگ ترین معجزه زندگی من وجود خود خدا تو زندگیمه .اون برای تمام امورم تصمیم میگیره.بهترین دوست و همراهه برام .بهترین حسابدار، بهترین وکیل .خدایا ممنونم که هستی و تمام زندگی منو مدیریت میکنی .تا زمانی که کنارم هستی برای من هیچ غیر ممکنی وجود نداره.معجزه های زندگیم یکی و دوتا نیستند. تمام زندگی من معجزه است .ممنونم که هستی خداااااااااا